اخبار فرهنگی

جشن پیروزی در دل دشمن

قبل از ورود سربازان باتیست به اردوگاه ، همه ما لباس جدید پوشیدیم. ابتدا ، ما در اتاقمان یکدیگر را مالش داده و تبریک گفتیم. بعد از آن دسته دسته به اتاقهای دیگر رفتیم. مثل عید بود.

به گزارش خبر فوری ، نوراحمد باجدی گزیک از آزادی دوران دفاع مقدس می گوید: دو ماه قبل از سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ، بچه ها تصمیم گرفتند با کمترین امکانات سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را در کشور دشمن جشن بگیرند.

حدود سه ماه پیش ، بعثی ها تقریباً یک دسته لباس کار رنگارنگ به بچه ها دادند. در حال طراحی لباس برای 22 بهمن بودیم. کودکان از یکدیگر برای اندازه گیری لباس خود استفاده می کردند. برای صاف ساختن لباس ها ، هرکدام لباس های خود را اندازه گیری کرده ، زیر پتو یا تشک پهن کرده و روی آنها می خوابیدیم تا لباس اتو شود.

بچه ها در اتاق نان جوشانده و دور ریخته جمع می کردند. بعد از خشک شدن ، خمیر آماده پودر شدن و آماده شدن است.

فجر پایان دهه و بیست و دوم بهمن بود. قبل از ورود سربازان باتیست به اردوگاه ، همه ما لباس جدید پوشیدیم. ابتدا ، ما در اتاقمان یکدیگر را مالش داده و تبریک گفتیم. بعد از آن دسته دسته به اتاقهای دیگر رفتیم. مثل عید بود. شادی و هیجان در اردوگاه غالب بود.

وقتی سربازان بعث از این طریق وضعیت اردوگاه را دیدند ، تاب نیاوردند و بلافاصله فرمانده را مطلع کردند. دقایقی بعد ، فرمانده عراقی به همراه تعدادی از سربازان خود وارد اردوگاه شد. وقتی حلوای ساده ، شیرینی و شربت را دیدند ، تعجب کردند که “این شیرینی ها را از کجا آورده ای؟” “آیا شما در کشور ما جشن گرفتید و شادی کردید؟” وی سپس بلافاصله به سربازان خود دستور داد زندانیان را در اسرع وقت به اتاقهای خود بفرستند.

سوت سرباز عراقی بلند شد ، اما برادران سرد و بی تفاوت نسبت به سوت قدم برداشتند و نقشه آنها را دنبال کردند! وقتی فرمانده عراقی این وضعیت را دید ، به سربازان خود دستور داد اسیران را به اتاقها بفرستند ، به سر و گوشه آنها ضربه بزنند. وقتی دشمن حمله کرد ، بچه ها مثل باروت منفجر شدند و شعار “مرگ صدام” در اردوگاه منفجر شد.

اتاق ها به مدت سه شبانه روز بسته بودند. فرمانده دستور داد آب و غذا به اتاقها برده نشود. بعد از سه شبانه روز ، درها باز شد و بچه ها با روحیه ای همیشه قویتر از قبل بیرون آمدند.

انتهای پیام