اخبار فرهنگی

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

خبر فوری/اصفهان اصفهان را با عنوان نصف جهان می‌شناسند، چرا؟ آیا به خاطر کارخانه ذوب‌آهن و فولاد مبارکه است؟ یا به خاطر پادشاهانش؟ یا چهارفصل بودن و میوه‌جاتش؟ خیر، از پرتو هنرمندان این شهر و هنرشان بوده است که میدان نقش‌جهان و سی‌وسه‌پل و پل خواجو و مانند اینها را ساختند و شما هم ارگ جهان‌نما ساختید و بزرگ‌ترین فاجعه معماری را رقم زدید!

شما چه‌کار کردید؟ در چه زمینه از هنرمندان استفاده کردید؟ مترو ساختید و آن را از میان چهارباغ و کنار سی‌وسه‌پل حرکت دادید! آیا در ایستگاه‌های مترو از هنر هنرمندان استفاده کردید که در آینده موزه داشته باشید؟! متأسفانه بودجه‌هایی می‌آید باید بین یکسری افراد خاص تقسیم شود! و این مشکل از سیاست کلان مسئولان ما است که هیچ استفاده‌ای از هنر نمی‌شود! در کدام المان‌های شهری از هنر هنرمندان صنایع‌دستی استفاده کرده‌اند؟! در کدام رشته؟! هر جا هم استفاده‌شده به‌غیر از ضرر برای هنرمندان چیزی نداشته است.

این جمله‌ها را مجید عزیزالهی، هنرمند هنر پر راز و رمز گره چینی می‌گوید که سال‌هاست با چوب و شیشه، گره از زلف خانه‌های تاریخی شهرمان می‌گشاید… او از درد مشترکی صحبت می‌کند که در بین همه هنرمندان وجود دارد و آن‌هم عدم توجه به هنر و هنرمند است و تأکید می‌کند که حضور توریست یک موضوع حیاتی برای صنایع‌دستی است اما وقتی توریست نباشد اقامتگاهی مثل خانه حیدر میرزا ساخته نمی‌شود، وقتی چنین اقامتگاهی ساخته نشود چنین در و پنجره‌هایی روی آن کار نمی‌شود و سفارش کار داده نمی‌شود.

عزیزالهی از این موضوع ابراز تأسف می‌کند که مسئولانِ ما گره چینی را نمی‌شناسند و اساساً روی هنر شناخت ندارند و نمی‌دانند که هنر، یک معدن طلای روباز است و بازهم نمی‌دانند که چطور از آن‌ در بحث داخلی و هم در بحث خارجی استفاده کنند.

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

در اقامتگاه سنتی حیدر میرزا میهمان استاد مجید عزیزالهی، هنرمند پیشکسوت هنر گره چینی شدیم و با او به گفت‌وگو پرداختیم.

از ورودتان به این هنر شروع کنیم. چه سالی گره چینی را آغاز کردید؟

تقریباً از سال ۱۳۶۷ وارد رشته هنری گره چینی شدم.

پیش از شما فرد دیگری در خانواده شما فعالیت هنری داشت؟

پدرم «حاج محمود عزیزالهی» به نگهداری خانه‌های قدیمی علاقه داشت و یکی از کلکسیون دارهای بزرگ در اصفهان به‌شمار می‌رفتند و انواع تمبر و سکه و پول کاغذی، نقاشی و ساعت و هر آنچه فکرش را بکنید حتی در و پنجره‌های چوبی قدیمی را جمع‌آوری می‌کردند. البته پدرم گره چین نبود، ولی با انواع هنر ارتباط برقرار می‌کرد و به جمع‌آوری آن‌ها می‌پرداخت و حتی خانه ما نیز همان خانه اصلی علیقلی‌آغا بود که دقیقاً روبه‌روی حمام علیقلی‌آغا قرار داشت و البته تخریب شد. پدرم اتاق شاه‌نشین آن خانه را با کلکسیون خودش چیدمان کرده بود.

بنابراین از حمایت پدر برخوردار بودید. درسته؟

بله با حمایت پدرم و پشتوانه و تشویق ایشان به هنر گره چینی وارد شدم و تقریباً ۳۵ سال است که در این کار هستم.

چه تاریخی متولد شدید؟

متولد یکم شهریور ۱۳۴۹

کدام محله اصفهان؟

در محله عبدالرزاق

به خانه علیقلی آغا اشاره کردید؟ تصویری از این خانه ‌دارید؟ چه ویژگی‌هایی داشت و چه اتفاقی برای آن افتاد؟

این خانه دارای دو ایوان در ضلع شرق و غرب بود که با ستون‌های گچی مقرنس تزیین‌شده بود و ضلع جنوبی که شامل پنج‌دری و حیاط‌خلوت و ضلع شمالی که شامل یک شاه‌نشین و بهارنشین و غلام‌گرد و اتاق‌های جانبی بود و سنگ‌های جلوی شاه‌نشین با نقش برجسته هفت‌خوان رستم تزیین‌شده بود. پدرم این خانه را خریداری کرده بود ولی متأسفانه بعد از انقلاب به دلیل بی‌توجهی به خانه‌های میراثی، این خانه هم دچار یکسری شکستگی‌ها و گسستگی‌هایی در ساخت شد. ما هم از بانک درخواست کردیم که وامی در اختیار ما قرار دهند تا خانه را مرمت و بازسازی کنیم چون متراژ خانه بیش از هزار متر بود و به‌تنهایی از عهده هزینه برنمی‌آمدیم. درنهایت بانک مبلغ موردنیاز را در اختیار ما قرار نداد و به ما اعلام کرد که برای تخریب و نوسازی به شما وام می‌دهیم ولی برای مرمت خیر! متأسفانه به‌مرور سقف شاه‌نشین خانه نشست کرد و ریخت و تقریباً خانه از دست رفت، یعنی کلاً از بین رفت و الآن یک ساختمان جدید به‌جای آن وجود دارد.

چه سالی از بین رفت؟

سال ۱۳۶۲

آن زمان پدرتان در قید حیات بودند؟

بله

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

چه شد که به رشته هنری گره چینی وارد شدید؟

ماجرا از یک توپ شروع شد…

یک توپ؟!

بله یادم می‌آید که پدرم یک در خریده بود و کنار حیاط گذاشته بود و من که ۱۴ ساله بودم با برادرم فوتبال بازی می‌کردم. همین‌طور که بازی می‌کردیم توپ را شوت کردم که به آن در خورد و شیشه‌هایش ریخت. من یک باج به برادرم دادم که به پدر چیزی نگوید و قبل از اینکه پدر بیاید قسمتی که ریخته بود را چیدم، اما مدتی بعد با برادرم دعوایمان شد و برادرم به پدرم گفت که برای آن در چه اتفاقی افتاد. پدرم پرسید «خودت چیدی؟!» گفتم بله و بعد گفت «خیلی خب» و خبری از تنبیه نشد. فردای همان روز پدرم یک پنجره آورد که شیشه‌های گره‌هایش ریخته بود و به من گفت بچینم و من چیدم و این کار ادامه پیدا کرد یعنی پدر در خریداری می‌کرد و من می‌چیدم و کسری‌های آن‌ها را پر می‌کردم تا اینکه پدر گفت که باید آموزش ببینی و من هم نزد استاد غلام آقا ابراهیمیان رفتم. به‌این‌ترتیب یک توپ آغاز کار من بود و توپ من در زمین گره چینی افتاد…

گفتید نام استادتان چه کسی بود؟

استاد من در گره چینی «غلام آقا ابراهیمیان» بودند که علاوه بر گره چینی در بحث معماری و مقرنس هم استاد بود و جزو اساتید شاخص به‌شمار می‌رفت. حتی موزه لوور از ایشان دعوت کرد که برای آموزش به آنجا برود و قبول نکرد. آدم خاصی بود و طرز فکر خاصی داشت.

استاد مستقیم دیگری نداشتید؟

اینکه تحت آموزش آن‌ها باشم خیر، اما بعد از استاد آقا ابراهیمیان با اساتید بزرگی در ارتباط بودم و از دانش و هنر دستشان بهره بردم، ازجمله استاد «حاج عباس عشاقی» که در زمینه هنر گره چینی اعجوبه بود که متأسفانه به رحمت خدا رفتند. بعد باهمکارم استاد صافی آشنا شدم و مدتی در کارگاه میراث در تخت فولاد باهم همکاری می‌کردیم و بعد من از میراث بیرون آمدم و بازار کار آزاد وارد شدم از اساتید برجسته که از سرمایه‌ها و میراث زنده این هنر هستند و انگشت‌شمارند می‌توانم از استاد قضاوی، استاد سعید علیزاده، استاد مهدی عشاقی و استاد عباس خوش‌نویس نام ببرم که نسل طلایی هنر گره چینی به‌شمار می‌روند.

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

فقط به گره چینی می‌پردازید یا کارهایی مانند معرق و منبت با چوب را هم انجام می‌دهید؟

فقط گره چینی کار می‌کنم. گره چینی دنیای جداگانه‌ای دارد. در این کار باید چند تخصص را به‌طور هم‌زمان داشته باشیم.

کدام تخصص‌ها؟

باید چوب‌بر خیلی خوبی باشیم و بدانیم که تنه درخت را به چه صورت برش دهید. همچنین ما باید نجار خوبی باشیم چون خودمان باید مثلاً در و پنجره را بسازیم. باید طراح خوبی باشیم و بهترین طراحی را انجام دهیم حتی ظریف‌تر و دقیق‌تر از فرش طراحی کنیم. شیشه‌بر خوبی باشیم چون حتی شیشه‌بر حرفه‌ای هم نمی‌تواند یکسری شیشه‌هایی را که ما می‌بریم را ببرد و اگر تخصص نداشته باشید شیشه سریع خرد می‌شود. درعین‌حال باید شبکه‌بر خوبی هم باشیم و باید هارمونی رنگ‌ها را هم بدانیم. در این کار اگر به‌اندازه یک نوک مداد در طرح یا برش اشتباه شود وقتی کار تمام می‌شود کار یا چند سانتی‌متر کوچک یا چند سانتی‌متر بزرگ می‌شود.

در بحث مرمت دانستن چه مواردی برای هنرمند هنر گره چینی لازم است؟

در بحث مرمت نیز باید رنگ و لعاب‌ها را بشناسیم، باید لایه پوششی را بشناسیم، باید بدانیم که چه لایه نفوذی یا لایه پوششی را استفاده کنیم، باید رنگ‌ها و ترکیب رنگ‌ها را بشناسیم، لایه‌برداری از روی چوب را بشناسیم یعنی بدانیم که چگونه لایه‌برداری کنیم تا چوب آسیب نبیند؛ ضمن اینکه بعد از پایان مرمت هم این موضوع خیلی مشخص نباشد که بخش مرمت‌شده، تازه کارشده است یعنی هارمونی داشته باشد و برای بیننده خیلی مشخص نباشد که کدام قسمت مرمت و نوسازی شده است.

هنر گره چینی چه تعریفی دارد؟

گره چینی به معنای چیدمان قطعات مجزای چوب و شیشه رنگی در طرح‌های اسلیمی و هندسی و اتصال آن به یکدیگر است. 

بسیاری از متخصصان استفاده از روغن بزرک روی چوب را خطا می‌دانند. نظر شما چیست؟

باید دلیل قانع‌کننده‌ای بیاورند. تقریباً ۴۰۰ سال است که از این روغن گیاهی استفاده می‌شود و امتحان خود را پس داده است، چراکه هم چوب را خوش‌رنگ می‌کند و هم طول عمر چوب بیشتر می‌شودشده و در برابر رطوبت مقاوم می‌شود چون در بافت چوب نفوذ می‌کند. و در ظاهر زیبای آن تغییری ایجاد نمی‌کند. من بعضی جاها دیده‌ام که از لایه‌های پوششی و یا نانو استفاده می‌کنند، ولی بعد از چند سال پوسته شده و شکل بدی به درب می‌دهد و باید دوباره هزینه شده و لایه‌برداری شود؛ البته روغن بزرک باید حداقل سالی یک‌بار زده شود.

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

آیا به‌جز شما و پدرتان، فردی دیگری در خانواده گره چینی کار می‌کند؟

خیر فقط من هستم.

خواهر و برادران شما در چه مشاغلی فعالیت دارند؟

من فقط سه برادر دارم که در رشته پزشکی و مهندسی فعالیت دارند و به گره چینی علاقه‌ای ندارند.

شما چندمین فرزند هستید؟

چهارمین فرزند هستم.

استاد، شما تا چه مقطعی تحصیل کردید؟

دیپلم

در کدام مدارس؟

به ترتیب در مدرسه ایرانشهر قدیم. مُدرس و احمدیه.

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

جوان‌ها به یادگیری هنر گره چینی علاقه نشان می‌دهند؟

بله خیلی زیاد، به‌ویژه خانم‌ها، ولی موضوع این است که فضای کار ما کارگری است و برای خانم‌ها ایدئال نیست، اما اگر یک فضای آموزشی از سوی اداره کل میراث فرهنگی به آموزش صنایع‌دستی اختصاص داده شود حتماً برای آموزش می‌آییم.

فضا فراهم شود در آن صورت شما به آموزش هنرتان تمایل دارید؟

بله قطعاً. اگر تحت نظر اداره میراث فرهنگی باشد آموزش می‌دهمف مثلاً اداره میراث فرهنگی کلاس برگزار کرده و از ما درخواست کند که آموزش دهیم، در این صورت بله‌، اما اگر منظور شما آموزش به‌طور شخصی باشد چون ما بیشتر در خانه‌های قدیمی کار می‌کنیم و فضای آن فضای کارگری است و نه آموزشی، آن را مناسب نمی‌بینم؛ اما اگر یک فضای آموزشی در اختیار داشته باشیم قطعاً این کار را انجام خواهیم داد.

چند فرزند دارید؟

یک دختر

به گره چینی علاقه دارد؟

علاقه داشت‌، ولی رشته‌اش معماری است و خدا را شکر موفق است، البته به شغل من خیلی علاقه دارد، ولی من ترجیحاً اجازه نمی‌دهم به این کار وارد شود.

کارتان را دوست دارید؟

عاشق کارم هستم و معتقدم که اگر کسی عاشق کارش نباشد مانند یک انسانی است که هرروز صبح از خانه به زندان می‌رود و شب دوباره به خانه برمی‌گردد. کسی که کار خود را دوست نداشته باشد، نکند بهتر است. من کارم را بسیار دوست دارم.

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

چه چیزی باعث دلگیری شما شده است؟

از استعداد و عمر جوانانی که نسل بعدی هنرمندان این شهرِ زیبا هستند و به دلیل برخی بی‌تدبیری‌ها حرام می‌شوند، دلگیرم. شما یک کاری را انجام می‌دهید، زحمت می‌کشید، کاری را به‌جایی می‌رسانید، شروع می‌کنید به ساختن یک پل تا چند نفر از روی آن عبور کنند، اما بعد با مقاومت مواجه می‌شوید، هم مقاومت آب و هم مقاومت مردم آن منطقه که شما می‌خواهید این پل را برای آن‌ها بسازید! آب طبیعتش این است که زیر پای تو را خالی کند چون می‌خواهد راه خودش را باز کند، ولی جماعتی که اجازه نمی‌دهند تو آن پل را بسازی طبیعتشان نیست، بلکه عقلشان است و تا وقتی این پل را به‌جایی می‌رسانی می‌بینی پل را نیمه‌کاره ساخته‌ای و تمام هم نشده و نتوانستی به آن چیزی هم که می‌خواستی برسی و روزبه‌روز هم بدتر می‌شود. سنگ‌اندازی‌ها باعث می‌شود که تو نتوانی کارت را انجام دهی.

من سه سال قبل در این کار شیشه را متری ۴۰۰ هزار تومان می‌خریدم، مثلاً فرض کنید که قراردادی می‌بستم با مبلغ یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان. برای این کار، ۳۰۰ میلیون تومان شیشه می‌خریدم که بتوانم کارم را انجام دهد، ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون هم باید چوب بخرم و بقیه‌اش سود کارم است. این درحالی‌است که الآن شیشه متری ۱۵ میلیون تومان است یعنی تقریباً ۴۰ برابر شده است. ۴۰ برابر ۳۳۰ میلیون تومان، ۱۲ میلیارد تومان می‌شود! خب اگر من شیشه خریده و کنار گذاشته بودم ۱۲ میلیارد تومان در جیبم بود! ۳۰۰ میلیون شیشه و ۲۰۰ میلیون چوب بخرم و بعد هم توانایی جسمی خود را از دست بدهم تا ۶۰۰ میلیون سود داشته باشم و البته صاحب‌کار همین ۶۰۰ میلیون تومان را هم یکجا به من نمی‌دهد (تازه اگر بتوانم از او بگیرم.) با این حساب کدام عقل سلیم می‌گوید این کار را انجام بدهم؟! من دلار و طلا بخرم یا اصلاً شیشه بخرم یعنی متریال کارم را بخرم بهتر است!

به همین دلیل است که کار تولیدی نابود می‌شود و من حداقل به فرزند خودم بااینکه دست‌وپنجه بی‌نظیری دارد توصیه می‌کنم که به این کار وارد نشود.

در این صورت هنرتان منسوخ می‌شود!

بله می‌شود. این موضوع را باید مسئولین عزیز ما جوابگو باشند. من تا کجا می‌توانم از جسم خود مایه بگذارم؛ آرتروز گردن، آرتروز آرنج، آرتروز شانه، دیسک کمر، عصب سیاتیک، ضعیف شدن بینایی هم به لحاظ دوربین و هم نزدیک‌بین، به‌علاوه گردوخاکی که در ریه‌های ما رفته است و مشخص نیست که در آینده به چه صورت خود را نشان خواهد داد!

بله قطعاً هنر ما و بلکه همه هنرها منسوخ می‌شوند؛ چون موزه لوور به استاد غلام آقا ابراهیمیان می‌گفت که برود آنجا با تمام امکانات و بدون نگرانی از آتیه خود فقط آموزش دهد نه اینکه آموزش دهد! آن‌ها با هنرمندان چنین برخورد می‌کنند. آیا در کشور ما و در شهری که شهر جهانی صنایع‌دستی است با استادکارها چنین برخورد می‌شود؟ خیر.

البته این را هم بگویم که بحث بر سر محدودیت قوانین است و دست و پای کارمندان صنایع‌دستی هم بسته است، متأسفانه آن‌ها هم امکانات آن را ندارند که بتوانند یکسری خدمات به هنرمندان ارائه کنند.

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

بیمه هستید؟

بله امیدوارم بقیه هنرمندان هم تحت پوشش قرار بگیرند، این کمترین کاری است که دولت می‌تواند انجام دهد.

شما گفتید که کارتان را دوست دارید، این دوست داشتن یعنی عاشق گره چینی هستید؟ تعریف خاصی از عشق دارید؟

هرچند که عشق از دیدگاه هرکس متفاوت است و خود را تنها در یک زمینه نشان نمی‌دهد، ولی ازنظر من عشق و اعتماد دو فاکتوری است که آدم‌ها باید با آن‌ها بااحتیاط برخورد کنند چون مثل لبه تیغ می‌مانند و ممکن است یک برش سنگینی در زندگی آدم ایجاد کند و یا برعکس…

و هنرمند چه کسی است؟

هنرمند، چشم سوم است.

بیشتر توضیح می‌دهید؟

قطعاً واژه چشم بصیرت را شنیده‌اید؛ یعنی یکسری چیزهایی که فرد عادی نمی‌بیند و شاید متوجه نشود و نداند و نشناسد، اما هنرمند می‌فهمد. هنرمند کسی است که به آن چیزی که خلق می‌کند علاقه دارد. هنرمند از دیدگاه من یک خالق است؛ البته منظور من این نیست که دید او از سایرین بالاتر است، بلکه می‌گویم دید متفاوتی نسبت به بقیه دارد. مثلاً قطعه چوبی که ازنظر یک نفر هیزم است و به درد سوختن می‌خورد از دید یک هنرمند یک تندیس از یک پرنده و یا صورت انسانی است.

یک‌بار یکی از دوستان پزشک حرف قشنگی به من زد و گفت «لذت من به‌عنوان پزشک علاوه بر درآمدی که دارم این است که یک بیمار در حال مرگ را نجات می‌دهم و تا زمانی که او زنده است من هم لذت خواهم برد.» ما هنرمندان نیز همین حس را داریم چون یک در یا پنجره‌ای که عقبه تاریخی دارد و قرار بوده تخریب شود. آن را احیا می‌کنیم یعنی چندین سال دیگر هم خواهد ماند، درواقع من یک‌مرده را از لای خاک بیرون کشیده و زنده کرده‌ام، قطعاً لذت‌بخش است…

کارگاه خاصی برای گره چینی دارید؟

کارگاهی در جاده نجف‌آباد داشتم.

برای گره چینی چه نوع چوبی استفاده می‌کنید؟

چنار

چوب چنار چه ویژگی‌هایی دارد؟

چنار استحکام گردو، قشنگی راش و فرمان پذیری کبوده را دارد و به‌وفور هم جا وجود دارد ازجمله چنار اصفهان و کردستان و… که البته چنار کردستان برای کار ما مناسب‌تر است.

چرا کردستان؟

به دلیل آب‌وهوای ان منطقه، جنس چوب خوب و رنگ قرمز جوهری خیلی قشنگی دارد.

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

چوب موردنیاز کارتان را از کجا تهیه می‌کنید؟

از چوب‌بری‌های اطراف اصفهان

با میراث همکاری داشتید؟

خیر

چرا؟

مراجعه نکردند.

به بعضی از خانه‌های تاریخی اشاره‌کنید که گره چینی آن‌ها را انجام دادید؟

ازجمله خانه‌های شاخصی که گره چینی آن‌ها را انجام دادم خانه بخردی، سرای بدیع و تعدادی خانه پشت میدان نقش‌جهان بود. یکسری کارها هم به این صورت بود که در و پنجره را به کارگاه ما می‌آوردند و ما مرمت می‌کردیم و بعد نصب می‌کردند. در خانه‌های شخصی در شمال تهران و اصفهان خیلی کار کردم و ۳۰ تا ۴۰ درصد کارهای من در خانه‌های شخصیِ نوساز است.

خارج از کشور هم کار کردید؟

بله محصولاتم به امریکا. استرالیا و کشورهای حاشیه خلیجِ تا ابد فارس و چند کشور اروپایی صادرشده است.

در حال حاضر مشغول کار جدیدی هستید؟

قریب به یک سال است که سفارش کار نگرفته‌ام چون به لحاظ اقتصادی صرفه ندارد. وضعیت خطرناکی است و سفارش کار ضرر سنگین‌تری دارد.

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

از خانه حیدر میرزا بگویید. مربوط به چه دوره تاریخی است؟

این خانه منسوب به فردی به نام «حیدر میرزا» است که یکی از رجال و تجار اواخر دوره صفوی و اوایل دوره قاجار بود.

خانه را خریداری کردید؟

این خانه توسط چند شریک خریداری‌شده که بنده هم سهم کوچکی دارم.

پیش از مرمت چه وضعیتی داشت؟

تمام در و پنجره‌ها مخروبه بود و تقریباً هیزم بود، به‌نحوی‌که وقتی تصمیم به مرمت گرفتم کارفرما گفت همه را بسوزانیم و از نو بسازیم! شاه‌نشین خانه کاملاً پایین آمده بود و تنها ضلع غربی ساختمان سالم‌تر بود که البته سقف آن‌هم به دلیل روشن کردن آتش سیاه شده و آینه‌هایش شکسته شده بود. ما در اصل به یک مخروبه وارد شدیم و بر اساس المان‌ها و عکس‌هایی که از قدیم داشتیم این خانه را بازسازی کردیم، اتاق‌ها را خاک‌برداری کرده و سقف‌ها را سبک‌سازی کردیم و به‌نوعی این خانه مهندسی‌سازی شده است. تمام قسمت‌های این ساختمان لوله‌کشی آب گرم و سرد و برق‌کشی دارد، دارای سیستم صوتی و دوربین‌های نظارتی است و درواقع یک خانه قدیمی است، اما همه امکانات یک اقامتگاه سنتی آن تعبیه‌شده است، یعنی یک خانه قدیمی که قرار بود مخروبه شود به یک اقامتگاه سنتی تبدیل شد.

و مرمت شد؟

بله مرمت و نوسازی. البته اصل کار ما مرمت است و چندین سال است که کار مرمت را در قالب یک گروه انجام می‌دهیم. من و آقای مهندس حمید موسوی سرشت و چند نفر از دوستانی که در بحث مرمت حرف برای گفتن دارند خانه‌هایی که مخروبه شده‌اند را خریداری و مرمت می‌کنیم.

مرمت و نوسازی در و پنجره‌های این خانه به عهده شما بود؟

بله بخش‌های زیادی از در و پنجره‌ها نبود و باید نو سازی می‌کردیم و بخشی که موجود بود را مرمت کردیم.

چه سالی خانه حیدر میرزا را خریداری کردید؟

سال ۱۳۹۸

مرمت آن از چه زمانی شروع شد؟

کار مرمت خانه را اواخر سال ۱۳۹۸ شروع کردیم و تا سال ۱۴۰۱ ادامه داشت

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

گره چینی شغل پرخطری است، از خطرات این هنر بگویید؟

آرتروز گردن، آرتروز کمر، دیسک کمر، کم سو شدن بینایی. شما اگر هر هنرمند گره چین را ببینید انگشت‌هایش مشکل دارد چون خطر قرار گرفتن در زیر رنده در این کار بسیار زیاد است. و حتی خطر مرگ دارد

تلخی‌ها و سختی‌هایش چیست؟

اینکه متأسفانه مسئولینِ ما این کار را نمی‌شناسند، کلاً روی هنر شناخت ندارند و نمی‌دانند که هنر، یک معدن طلای روباز است. متأسفانه مسئولان نمی‌دانند که چطور از آن‌ در بحث داخلی و هم در بحث خارجی استفاده کنند، مثلاً سفارت‌های ما در این زمینه فوق‌العاده ضعیف هستند اصلاً نمی‌دانند که خروجی این نمایشگاه چه باید باشد؟! درحالی‌که یک هنرمند هزینه می‌کند و باید خروجی داشته باشد چون  هنرمند صرفاً برای یک نمایشگاه که به کشورهای دیگر نمی‌رود! می‌رود که اگر بشود چند تا سفارش کار بگیرد و در کشور خودش بتواند چند نفر را تحت پوشش قرار دهد. سفارت باید ضامن و معرف ما باشد. یک‌سوم صنایع‌دستی جهان در اصفهان است، ولی خروجی ما چه چیزی بوده است؟ اینکه تعداد زیادی کارگاه‌های صنایع‌دستی اعلام ورشکستگی کنند و تعطیل شوند؟!

۸ سال قبل در جلسه‌ای که با حضور اعضای شورای شهر و شهرداری برگزار شد به آن‌ها گفتم که اصفهان لقبی به نام نصف جهان دارد و این شهر را با این عنوان می‌شناسند، فکر می‌کنید چرا به این عنوان می‌شناسند؟ به خاطر کارخانه ذوب‌آهن و فولاد مبارکه؟ یا به خاطر پادشاهان؟ یا چهارفصل بودن و میوه‌جاتش؟ خیر به دلیل هنرمندان این شهر و هنرشان بوده است که میدان نقش‌جهان را ساختند و شد میدان نقش‌جهان و سی‌وسه‌پل و پل خواجو و… و اگر اصفهان در جهان اعتبار و آبرویی دارد از پرتو هنرمندانی بوده که اینجا ماندند و این میدان را ساختند که شما هم خواستید بسازید و ارگ جهان‌نما ساختید و بزرگ‌ترین فاجعه معماری را رقم زدید. شما چه‌کار کردید؟ در چه زمینه از هنرمندان استفاده کردید؟ مترو ساختید و آن را از میان چهارباغ و کنار سی‌وسه‌پل حرکت دادید! آیا در ایستگاه‌های مترو مثل متروی روسیه از هنر هنرمندان استفاده کردید که در آینده موزه داشته باشید؟! متأسفانه بودجه‌هایی که می‌آید باید بین یکسری افراد خاص تقسیم شود! و این مشکل از سیاست کلان مسئولان ما است که هیچ استفاده‌ای از هنر نمی‌شود! در کدام المان‌های شهری از هنر هنرمندان صنایع‌دستی استفاده کرده‌اند؟! در کدام رشته؟! هر جا هم استفاده‌شده به‌غیراز ضرر برای هنرمندان چیزی نداشته است.

مسئولان درک نمی‌کنند که هنرمندان با نیامدن توریست نابودشده‌اند. هنرمندان گره چین اصفهان شاید به تعداد انگشتان یک‌دست هستند و آن‌ها هم بر اساس عقبه‌ای که داشتند کارگاه‌های خود را نگه‌داشته‌اند. وقتی توریست نباشد اقامتگاهی مثل خانه حیدر میرزا ساخته نمی‌شود وقتی چنین اقامتگاهی ساخته نشود چنین دره و پنجره‌هایی روی آن کار نمی‌شود و سفارش کار داده نمی‌شود. وقتی توریست بیاید به دنبال خودش دلار می‌آورد، سرمایه می‌آورد و شغل ایجاد می‌کند.

زمانی یک توریست به کارگاه آمده و من را در حال کار دیده که از اره استفاده می‌کنم و چوب و شیشه می‌بُرم، بعد به من گفته است که «من تا قبل از اینکه بیایم به ایران فکر می‌کردم شما تروریست هستید چون به ما گفته بودند به ایران نیایید، احتمال اینکه خودتان بروید و سرتان برنگردد وجود دارد و در ایران سرتان بریده می‌شود.» من به او گفتم شما خودتان چطور فکر می‌کنید؟ او جواب داد که «من دارم می‌بینم دستی که چوب و شیشه را می‌بُرد و چنین در و پنجره‌های زیبایی را می‌سازد اسلحه در دستانش نمی‌گیرد که آدم بکشد.»

یادم است که سال ۱۳۸۴ در سرای بدیعی کار می‌کردیم و یک توریست هلندی به‌تنهایی آمده بود و خیلی از او استقبال کردیم. او به ما گفت که همسرش به او گفته «اگر به ایران رفتی خونت پای خودت!» اما سال بعد همسرش هم آمد، اما بااین‌حال حتی بچه‌هایشان را نیاوردند چون همسرش می‌خواست مطمئن شود؛ اما سال سوم همراه با بچه‌هایشان آمدند و همسرش گفت «هرچه دولت به ما گفت نروید ایران امنیت ندارد و تروریست هستند اما من به همه آشنایانم گفتم که همه این حرف‌ها دروغ است و بیایید.» چه تبلیغی بهتر از این! یک توریست از ایران برود و این‌طور تبلیغ کند به‌اندازه ده تا شبکه تلویزیونی و ماهواره مبلغ است؛ ضمن اینکه دلار می‌آورد و خرید می‌کند و اقامتگاه‌ها رونق می‌گیرد. الآن سه سال است کار اقامتگاه حیدر میرزا تمام‌شده و اما خانه اموات است! چون توریست نیست.

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

چطور باید هنر را به مسئولان شناساند؟

من با یک دکتر مشاوره صحبت می‌کردم که چه‌کار کنم تا فرزندم همانی بشود که دلم می‌خواهد یعنی خوب بار بیاید. او گفت «هر کاری که می‌خواهی او انجام ندهد را نکن و هر کاری که می‌خواهی او انجام دهد را انجام بده» و من دقیقاً همین کار را کردم و نتیجه را دیدم. منظورم این است که اگر دولت می‌خواهد بقیه به کاری ترغیب شود باید آن کار را انجام دهد و اگر بخواهد مردم آن کار را نکنند باید خودش انجام ندهد. وقتی شما چند مجموعه می‌سازید که از هنر هنرمندان صنایع‌دستی استفاده نمی‌کنید دیگران هم ترغیب نمی‌شوند.

یک‌زمانی شهرداری و میراث باهم اختلاف داشتند و بناهای زیادی را تخریب کرد که نمونه آن‌ها حمام خسرو آغا بود؛ اما بعد اعلام کرد که دیگر خانه‌ها تخریب نشده‌، بلکه به اقامتگاه تبدیل شود یعنی وقتی‌که این دو نهاد باهم تعامل کردند خانه‌ای که مخروبه بود به‌جای تبدیل به ساختمان‌های مدرن و چندطبقه، احیا و به اقامتگاه‌هایی تبدیل شدند که سال‌ها می‌مانند؛ بنابراین وقتی شهرداری و میراث و سایر نهادهای مرتبط در د با یکدیگر تعامل و توافق داشته باشند به نتیجه می‌رسیم و هر وقت نداشته باشند ما به نتیجه نمی‌رسیم.

حضور توریست یک موضوع حیاتی برای صنایع‌دستی است. عموم مردم ما توانایی خرید صنایع‌دستی ندارند پس توریست لازم است که متأسفانه به کشور ما وارد نمی‌شود. همه‌چیز به هم گره‌خورده و درهم‌تنیده شده است، گرهی ایجادشده که از دست من هم که گره چین هستم کاری برنمی‌آید.

به من می‌گویند ما می‌خواهیم تو را به فلان کشور بفرستیم که در و پنجره بسازید، قطعاً من هم برای آن‌ها دری می‌سازم که دنیا نتواند روی آن ایراد بگیرد، ولی اینکه چطور برویم این تخصص من نیست، بلکه تخصص دولتمردان است و متأسفانه این رشته هم کم‌کم مثل بسیاری از رشته در حال منسوخ شدن است.

دنبال دریافت درجه هنری بودید؟

خیر فرصت نکردم پیگیری کنم.

گره و گره چین/ هنر؛ معدن طلای روباز

و در آخر…

فعلاً یک درد مشترک در بین همه هنرمندان وجود دارد و آن‌هم عدم رسیدگی به هنر و هنرمند است. وضعیت بازار خراب است و همگی در آن دست‌وپا می‌زنیم. این وضعیت اگر خوب شود هنرمندان هیچ‌وقت نیازی به کسی نخواهند داشت، بلکه بقیه به هنرمند نیاز دارند. من امیدوارم آدم‌ها سر جای خودشان باشند که متأسفانه الآن نیستند و آن‌ها برای مسئولیت‌ها بر اساس توانایی‌شان انتخاب نمی‌شوند و همین باعث می‌شود همه امروز با مشکل مواجه شوند. 

من یک نمایشگاه در یکی از مناطق شهر دوبی حضور داشتم و از آن‌ها درباره مکان‌های سنتی‌شان پرسیدم، یک خانه کاه‌گلی را به من نشان دادند و پرسیدم که داستان این خانه چیست؟ گفتند ایرانی‌هایی که برای کار از بوشهر به اینجا آمدند چون به چادر عادت نداشتند خاک و کاه‌گل آوردند و این خانه را ساختند که حالا موزه شده است. همان‌جا یک بَلَم خیلی قشنگ دیدم و پرسیدیم داستان این بلم چیست؟ گفتند ایرانی‌ها ۷۰ سال پیش با این بلم به اینجا آمدند. بعد گفتیم همه‌اش ایرانی شد خودِ اعراب اینجا چه چیزی دارند؟ یک چادر را به من نشان دادند که چادرهای عشایری ما از آن بسیار زیباتر بود، درون این چادر چهار مخده بود و وسط آن‌هم یک قلیان ۵ شعله گذاشته بودند و بازدیدکنندگان دو درهم می‌دادند و عکس می‌گرفتند! کشوری که هیچ عقبه و تاریخی ندارد باید آن باشد و کشور ما با این عقبه و تاریخ، حال و روزش چنین است!

من به‌هیچ‌عنوان کسی را به سمت هنر توصیه نمی‌کنم و حتی اجازه نمی‌دهم دخترم به این هنر وارد شود چون برای تنها چیزی که در کشور ما ارزش قائل نیستند هنر است و برخی مسئولان به دلیل اشتباه‌هایی که مرتکب شدند و وضعیتی که ما را در آن قرار دادند به مردم ایران مدیون‌اند و باید جوابگو باشند.

انتهای پیام