وکیلِ روزنامه نگار یا روزنامه نگارِ وکیل؟!

تقریبا تمام مطالب کتاب «خاطرات وکیل» را قبل از انتشار خوانده ام.

وکیلِ روزنامه نگار یا روزنامه نگارِ وکیل؟!

حالا اما قصد ندارم درباره محتوای کتاب بنویسم. می خواهم از شکل گیری آن بگویم.چیزی که در کتاب نوشته نشده اما بهتر است مخاطب، مثلا بداند که آقای جعفرپور-مولف کتاب- تا چه میزان توجه،وسواس، وقت، توان و تمرکزش را برای این خاطرات گذاشته؛ او که در این کتاب سعی کرده هم وکیل باشد و هم روزنامه نگار!

نیازی به گفتن نیست که آقای جعفرپور وکیل خوبی است اما آیا روزنامه نگار خوبی هم هست؟ خودش که ادعایی در روزنامه نگاری ندارد.

از دید من چند ویژگی اصلی یک روزنامه نگار خوب این ها هستند:عشق و علاقه ،پی گیری و ممارست،آموختن،بهره گیری از تجربه اساتید این حرفه،مدعی نبودن و شوق به یادگیری.

از نگاه من آقای جعفرپور تمام خصوصیات ذکر شده را داراست.

دیده ام بارها از اهالی فن روزنامه نگاری نظر خواسته، حتی برای انتخاب تیترهای مناسب، مطالبش را به قضاوت گذاشته،بارها مطالبش را بازنویسی کرده و بارها یادداشت هایش را به کلی حذف کرده و چه چیزی از این «دقت نظر» بهتر؟ این نشان دهنده احترام و ارزش به مخاطب است و از نظر من اصلی ترین ویژگی یک نویسنده و روزنامه نگار هم همین است.

این که الان دو دلم او یک وکیلِ روزنامه نگار است یا روزنامه نگارِ وکیل، یعنی عاشق هر دو است و برای هر دو، با اشتیاق وقت می گذارد طوری که یکی بر دیگری برتری ندارد و به همین دلیل نمی توان درباره اش گفت وکیلِ روزنامه نگار، یا روزنامه نگارِوکیل.

نکته پایانی:برای مطالب گذشته «جا داشت» و برای مطالب آینده «جا دارد» که محتوا، کوتاه تر و جمع و جور تر به دست مخاطب برسد و از یک سری اضافه ها -که لازم نیست- جلوگیری شود؛مخاطبِ زیاد، خوب است. اما اگر نویسنده بخواهد بیشتر از حد معمول خودش را درگیر سلیقه مخاطب کند چه بسا اصل مطلبش دچار خدشه شود.

در انتظار کتاب خاطرات وکیل(3) می مانیم…