اسماعیل صفوی در تیرماه سال 866 هجری قمری در اردبیل متولد شد. آن سال ها قدرت ترکمن های آغویونلو و تسلط بر بیشتر ایران و عراق بود.
به گزارش روزنامه خبر فوری اعتماد کردن وی نوشت: “یكی: آنها كم بودند و گروهی از تركمن ها نیز به دنبال او گام برداشتند. علی با دیدن مرگ فوری و حتمی ، علی چند سال بعد تصمیم مهمی گرفت. اسماعیل به برادر كوچكترش گفت: شما می توانید وارث و رئیس بعدی این فرقه و خانواده ما باشید. “شما می خواهید خون من و پدربزرگ خود را از فرزندان پادشاه حسن بگیرید و این مقدار برای خوشبختی شماست.” اسماعیل و گروه با دوستانش رفتند ، ترکمن ها چند ساعت بعد او را تعقیب کردند و در درگیری با آنها او را کشتند ، اما او اجازه داد اسماعیلی و دوستانش به اردبیل بروند و به یکی از مخفیگاه های سلسله صفوی پناه ببرند. آنها به آنجا پناه بردند. از خانه ای به خانه دیگر رفت در جستجوی اسماعیل. برخی از همسایگان آنها را مشت و لگد کرده و دیگران را شکنجه کردند ، اما هیچ کس به آنها چیزی نگفت زیرا آنها واقعاً از پناهگاه اسماعیل اطلاع نداشتند. ساکنان اردبیل شایعات بازگشت یکی از فرزندان یکی از فرزندان صفی الدین شیخ به شهر خود و تلاش های آقویونلوس برای دستگیری وی را شنیدند ، اما آنها نمی دانستند کجا مخفی شده است. پس از چندین نسل تبلیغ و جنگ ، شبکه زیرزمینی پیروان تبار صفوی ، حتی در اردبیل ، چنان نیرومند بود که وارث جوان این سلسله حداقل برای چند هفته آن را از دید دشمنان پنهان نگه داشت و او را نجات داد نجات زندگی
دو: اسماعیل صفوی در ژوئیه سال 866 هجری قمری در اردبیلی متولد شد. آن سال ها قدرت ترکمن های آغویونلو و تسلط بر بیشتر ایران و عراق بود. صفویان مردم آنها بودند ، اما روابط دو طرف همیشه دوستانه نبود و نشانه های سو of ظن و خصومت بیش از پیش آشکار می شد. بیش از هر چیز ، صفویان به فکر به دست آوردن قدرت سیاسی و تشکیل یک دولت مستقل بودند و اولین قدم ها را در این راه برداشتند. پدر اسماعیل در جنگ شروان کشته شد و همسر و پسرش را به دستور سلطان یعقوب آقویونلو به پارس بردند و در قلعه ای زندانی کردند (یعقوب عموی اسماعیل بود و در حقیقت برادرزاده ها و برادرزاده های وی در فارس زندانی بودند). پس از مرگ یعقوب ، درگیری بین مدعیان جانشین وی شدت گرفت ، قدرت آقویونلوس به حالت تعلیق درآمد ، و قلمرو آنها تقسیم شد. یکی از شاکیان ، رستم بیگ ، زندانیان پارسی را آزاد کرد و آنها را به تبریز برد تا از لیاقت خاندان صفویه استفاده کنند ، اما کمتر از یک سال بعد ، از ترس قدرت روزافزون صفوی ، از تصمیم خود پشیمان شد. او می خواست دوباره آنها را زندانی کند ، اما آنها فرار کردند و به اردبیل رفتند. اسماعیل پس از چند هفته پنهان شدن در اردبیل ، به همراه گروهی از پیروان خانواده اش به گیلان گریخت و به یكی از پادشاهان محلی كه در تاریخ با نام كركیا میرزا علی معروف است و در لاهیجان در شرق گیلان فرمانروایی می كرد ، پناه برد. مرکز “او در سایه قدرت شاه از دست دشمنان خود فرار كرد و سالهای كودكی خود را پشت سر گذاشت.”
انتهای پیام