مطالب را با یک جمله مبھم آغاز می کنیم که می خواھیم بخشتی آن را ثابت کنیم : معاملات بازنده خود را سریع ببندید و به معام لات برنده اجازه رشد دھید، اگر این شیوه را پـیش گیریـد و مـدیریت سـرمایه را ھمراه آن کنید حتی اگر معاملات شما تصادفی باشند باز ھم برایند شما مثبت خواھد بود .بخش اول: امید ریاضی بخش اول درک مفھوم امید ریاضی می باشد که بدون درک آن نمی توان در این بازار موفق بود .امید ریاضی به ما می گوید نیازی نیست که ھمه معاملات شما و حتی نصف بیشتر معاملات شما مثبت باشد تا بتوانید سود کنید، و شـاید ھمه سود شما از ۵ درصد معاملات موفق شما بدست آید .
فرمول امید ریاضی :
در اینجا W متوسط سود شما در ھر معامله و L متوسط ضرر شما در ھر معاملـه مـی باشـد و P) بـه درصـد ) احتمـال بـرد سیـستم شـما در معاملات است . پارس ژورنال یک منبع معتبر برای ارائه مقالات و جدیدترین اخبار معاملات است . یعنی اگر احتمال برنده بودن سیستم شما ٢٠ درصد باشد و میانگین سـود شـما در ھـر معاملـه ١٠ دلار باشـد و میـانگین ضـرر شـما در ھـر معامله ۵ دلار باشد امید ریاضی سیستم شما منفی ٠٫۴ می باشد . امید ریاضی یک سیستم سودده باید از صفر بیشتر باشد . برای این منظور یا باید احتمال برد سیستم را افزایش داد، یا متوسـط سـود در ھـر معامله افزایش یابد و یا متوسط ضرر در ھر معامله کاھش یابد .
برای اینکه بتوانیم امید ریاضی یک سیستم را بدسـت آوریـم مـی بایـست یـک مجموعـه از معـاملات آن سیـستم کـه حـداقل ١٠٠ معاملـه را داشته باشد انتخاب کنیم و متوسط سود و ضرر معاملات و تعداد معاملات برنده و بازنده را بدست آوریم و سپس در فرمول فوق قرار دھیم . برای بدست آوردن احتمال برد سیستم باید تعداد معاملات برنده را بر تعداد کل معاملات تقسیم کنیم . برای بدست آوردن متوسط سود باید میزان سود کسب شده از پوزیشن ھای سودده را بر تعداد پوزیشن ھای سودده تقسیم کنیم . برای بدست آوردن متوسط ضرر باید میزان ضرر کسب شده از پوزیشن ھای ضررده را بر تعداد پوزیشن ھای ضررده تقسیم کنیم
بخش دوم : نسبت اھرمی نامتقارن در این بخش با مفھوم نسبت اھرمی نامتقارن آشنا می شویم . این نسبت به ما می گوید اگر چه قدر ضـرر دھـیم مـی بایـست چقـدر سـود کنیم تا آن ضرر جبران شود . در اینجا به این موضوع پی خواھیم برد که ھر چه بیشتر ضرر کنیم جبران کردن آن مشکل تر و شاید غیـر ممکـن شود . فرمول نسبت اھرمی نامتقارن: در اینجا L درصد ضرر از سرمایه اولیه می باشد، مثلا اگر ٢۵ درصد (0.25) ضرر کنیم نیاز به ٣٣ درصد سود برای جبران داریم و اگـر ۵٠ درصـد ضرر کنیم نیاز به ١٠٠ درصد سود و اگر ٩٠ درصد ضرر دھیم نیاز به ٩٠٠ درصد سود داریم . ھمواره باید بر روی ضررھای خود کنترل داشته باشیم و به آنھا تا جایی اجازه رشد دھیم که سیستم معـاملاتی مـا توانـایی جبـران آن را بـه راحتی داشته باشد .حال اینکه از کجا بفھمیم سیستم ما چقدر توانایی جبـران دارد بایـد نـرخ سـوددھی سیـستم خـود را ھمـواره حـساب کنـیم و ببینـیم در ھـر معامله معمولا انتظار چند درصد سود را داریم و ھمینطور انتظار چند درصد ضرر در معامله محتمل است .
بخش : ضریب سودآوری در این بخش با ضریب سودآوری آشنا می شویم . ضریب سودآوری معیـاری اسـت کـه مـ ی تـوانیم رونـد سـوددھی سیـستم خـود را ارزیـابی کنیم، این عدد می بایست ھمواره بزرگتر از ١ باشد . فرمول محاسبه ضریب سودآوری : در اینجا منظور از Win Gross سود ناخالص یا ھمان مجموع سود تمامی پوزیشن ھای سودده و Loss Gross ضـرر ناخـالص یـا ھمـان مجمـوع ضرر تمامی پوزیشن ھای ضرر ده می باشد . پس باید دقت داشته باشیم که ھمواره مجموع سودھایمان باید از مجموع ضررھایمان بیشتر باشد تا بتوانیم این ضریب را بیشتر از یـک نگـاه داریم . بخش چھارم : تفاوت شرط بندی و گمانه زنی در معاملات ھمانطور که می دانیم شرط بندی قمار محسوب می شود و کاری ناپسند می باشد لذا باید تفاوت آن را با گمانه زنـی (تجـارت صـحیح) درک کنیم تا بتوانیم به درک عمیق تری نسبت به ریسک در این بازار برسیم . بین شرط بندی و گمانه زنی دو تفاوت اساسی وجود دارد :
- شرط بندی ریسک غیر منطقی بوجود می آورد ولی در گمانه زنی ریسک ذاتی موجود توزیع می شود .
- در شرط بندی علم آمار و احتمال نادیده گرفته می شود ولی در گمانه زنی از امتیاز این علم استفاده می شود .
برای مثال یک قمارباز فکر می کند اگر چندین شکست پیاپی داشته باشد در دفعات بعد شانس بـرد او ا فـزایش مـی یابـد لـذا ریـسک خـود را بیشتر می کند (تفاوت ١) ، در صورتی که این کار خطاست و ریسک ھر معامله مستقل از معامله قبل است پس در اینجا علم آمار و احتمـال توسط قمارباز نادیده انگاشته شده است (تفاوت ٢) بخش پنجم : مفھوم دقیق مدیریت سرمایه مفھوم دقیق مدیریت سرمایه محدود به این تعریف است که چه مقدار از حساب باید در معامله آتی ریسک شود . انتظارات دیگری که از مدیریت سرمایه داریم از قبیل اینکه چه موقع از پوزیشن سود ده و یا ضرر ده خارج شویم و کی به حجم معامله فعلـی بیافزائیم یا آنرا کاھش دھیم و کجا وارد معامله شویم یا نشویم جزو ضمائم و فرعیات مدیریت سرمایه می باشند .
بخش ششم : تحلیل مونته کارلو در این بخش با تحلیل مونته کارلو آشنا می شویم تا بتوانیم روش معـاملاتی خودمـان را بـه صـورت صـحیح تـست نمـائیم و از نتـایج تـست بـا اطینان بالایی استفاده کنیم . تحلیل مئنته کارلو یک تکنیک محاسباتی است که داده ھای آماری یک مدل را با دقت قابل اطمینانی شبیه سازی می کند . در این تحلیل معمولا ھر پارامتر ھزار بار با نمونه ھای متفاوتی از داده ھای آماری تـست مـی شـود و نتیجـه ٩۵ درصـد از ایـن ھـزار بـار بـرای پارامتر مورد نظر لحاظ می شود .
مثلا ا گر بخواھیم تاثیر ریسک ١٠ درصدی ثابت در ھر معامله را در یک لیست ١٠٠ تایی از معاملات بررسـی کنـیم، ھـزار لیـست مجـزای ١٠٠ تایی از لیست اولیه بوجود می آوریم که در آنھا اعضای لیست به صورت تـصادفی چیـده شـده انـد، آنگـاه تـاثیر ریـسک ١٠ درصـدی را در ھـر لیست یادداشت می کنیم، اگر در ٩۵ درصد مواقع به ازای آن ریسک ١٠ درصدی نتیجه نھایی معاملات ۶٠ درصد زیـان را بـه ھمـراه آورد پـس با اطمینان ٩۵ درصد در آینده نیز چنین خواھد شد . در مثال فوق لیست ١٠٠ تایی داده ھای آماری ما و ریسک ١٠ درصدی ثابت پارامتر مورد بررسی ما می باشد .
در تحلیل مون ته کارلو از داده ھایی استفاده می شود که بوقوع پیوسته اند، یعنی نتایج بـک تـست یـا فـوروارد تـست گذشـته، بنـابراین نقـاط ورود و خروج در ھر معامله مشخص می باشد . مطمئنا برای شبیه سازی تحلیل مونته کارلو می بایست برنامه نوشت و از ماشـین اسـتفاده نمـود، در ھمـین جـا از دوسـتا ن برنامـه نـویس علاقه مند دعوت می کنم برای راحتی دوستان تحلیل مونته کارلو را فقط برای پارامتر ریسک کد کنند، یعنی در برنامـه جـایی بـرای ثبـت داده ھای آماری (ورود و خروج از معامله )، جایی برای ثبت مقدار اولیه حساب، جایی برای ثبت مقـدار ریـسک در ھـر معاملـه تعبیـه کننـد و وقتـی کلید شبیه سازی زده می شود برنامه بگوید در ٩۵ درصد از تست ھا نتیجه چه می شود .
بخش ھفتم : تعیین اندازه حجم معامله معامله یک لاتی در حساب ھزار دلاری یک اشتباه بزرگ می باشد، زیرا با چند باخت متـوالی بایـد بـا حـساب خـداحافظی نمـود، ھمـین طـور ھمین معامله یک لاتی در یک حساب ١٠٠ ھزار دلاری باز ھم اشتباه است زیـرا مقـدار بیـشتر مـارجین بـی مـصرف مانـده اسـت و در نھایـت پرفورمنس را کاھش می دھد . نقش کلیدی مدیریت سرمایه تعیین دقیق حجم معامله می باشد تا کارائی حساب افزایش یابد . روش ھای مطرح شده متفاوتی برای تعیین حجم وجود دارند که به دو دسته کلی تقسیم بندی می شوند
- روشھای مارتینگل
- روشھای آنتی مارتینگل
در روشھای مارتینگل با افزایش ضرر به حجم معاملات افزوده می شود تا از یک برگشت سریع و کوتاه استفاده شود و ھمـه ضـررھا پوشـش داده شود، این روشھا پایه علمی ندارند و در ھمه جا ک اربرد ندارند و از نظر مدیریت سرمایه صحیح مردود می باشند و فقط یک نـوع خـاص آن تحت عنوان “میانگین ھزینه ” می تواند مورد استفاده قرار گیرد . منظور از میانگین ھزینه این می باشد که حجم معامله طوری توزیع شـود کـه ریسک نھایی بیشتر از ریسک اولیه ای که برای پوزیشن در نظ ر گرفته ایم نشود، در این صورت می توان با فاصله ھایی کـه پوزیـشن در ضـرر رفته به حجم افزود، مثلا اگر برای پوزیشن ١ لات می توانیم در ھمان ابتدا در نظر بگیریم و ریسک ما طوری است که می توانیم اسـتاپ ١٠٠ پیپی را برای آن تحمل کنیم، در ابتدا ٠٫٣ از این ١ لات را استفاده می کنیم و اگر در ضرر رفتیم باز ٠٫٣ دیگـر اسـتفاده مـی کنـیم و ھـیچ گـاه برای پوزیشن مورد نظر از ١ لات بالاتر نمی رویم .
در روش ھای آنتی مارتینگل سودھا به صورت تصاعد ھندسی افزایش می یابنـد، ھمـین طـور ضـررھا بـه صـورت تـصاعد ھندسـی کـم مـی شوند، مھمترین ویژگی این روش ھا بکار بردن آنھا در یک سیستم با امید ریاضی مثبت می باشد و در غیر این صورت نمی توان از آنھا انتظـار معجزه داشت . بخش ھشتم : نسبت سود به ضرر در این بخش به اھمیت به کار بردن نسبت سود به ضرر در استراتژی پی خواھیم برد . نسبت سود به ضرر یعنی برای اینکه یک معامله انجام دھیم چه میزان باید ھزینه کنیم و چه مقدار انتظار سود از آن معامله داشته باشیم.