چه کسانی می خواهند فاجعه شهریور 1401 تکرار شود

شلاق زدن رحیم پور ازغدی در نماز جمعه

اگر معیار ایمان است که محمد مصطفی(درود خدا بر او باد) فرمود: لا یلدغ المؤمن من جحر مرّتین. مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود. اگر معیار عقل است که هیچ عاقلی مشت بر سندان نمی کوبد و اگر از سر اتفاق و یا هوس یک بار کوبید و پی به بیهوده بودن این فعل عبث برد بر این کار اصرار نمی ورزد. اگر معیار مصلحت است که در هیچ جای جهان هیچ حکومتی با این همه دشمن ریز و درشتی که دارد با مردم کوچه و خیابان به نبرد برنمی خیزد و آن ها را علیه خود نمی شوراند. در همان شبی که بیش از هر وقت دیگری نیاز داشتیم درکنار هم باشیم در بسیاری از کانال های تلگرامی شاهد بودم عده ای تصاویر برخورد گشت ارشادی ها با مردم را گذاشته اند و نوشته اند چرا باید از حاکمانی که با مردم خویش تا این اندازه نامهربانند حمایت کنیم؟ اصلا این چه بساطی است که هیچ کس از آن راضی نیست؟ کم نبودند بچه حزب اللهی هایی که به احیای ون و گشت و بگیر و ببند معترض بودند اما بازهم ظاهرا زور آن هایی که دوست دارند این مملکت مدام در بحران باشد به حزب اللهی و روشنفکر و منتقد و روزنامه نگار و اصلاح طلب و اصولگرا چربید و دوباره روز از نو و روزی از نو.

من تا چندی پیش گمان می کردم این حضرات چیزی هستند از قماش ملانصرالدین و تا آخر عمرشان قرار است به حکمِ حرف مرد یکی است بگویند من چهل سال دارم اما حالا دارم یقین پیدا می کنم ماجرا ورای این حدس و گمان هاست. بعید می دانم ملانصرالدین هم تا این اندازه بر حرفی که موجب خسران دنیا و آخرت خودش و مردمان می شد اصرار ورزیده باشد. این دیگر حتی اسمش لجاجت هم نیست. تعمدی است برای به آشوب کشیدن این سرزمین. در زمانه ای که مردم کلی پرسش بنیادین دارند درباره چای دبش و صدیقی و پناهیان، گیر دادن به حجاب خانم ها آن هم به این شیوه که گاه طالبان هم معترض آن می شود اگر مقدمات یک آشوب بزرگ را فراهم آوردن نیست پس چیست؟ دستگاه های امنیتی که روی کامنت گذاشتن و استوری گذاشتن کاربران فضای مجازی حساسند از خودشان نمی پرسند این جماعت چرا مدام به کاری اصرار می ورزند که آخر و عاقبتش از هم اکنون هویداست؟ اگر صِرف نوشتن چند جمله در تضعیف امنیت ملی آن هم در فضای مجازی جرم محسوب می شود برباد دادن بنیادهای وحدت قومی و دینی آن هم در فضای واقعی جرم محسوب نمی شود؟ تازه آن همه هیاهو بر سر قانونمند کردن و نظم بخشیدن به موضوع آمران امر به معروف و نهی از منکر تهش شده همین فاجعه ای که شاهدش هستیم؟ یعنی آن همه بودجه و وقت و امکانات را هدر داده اند که دوباره وَن بیاورند سر چهارراه ها و با جیغ و داد و عربده و گیس کشی زن و بچه مردم را سوار ماشین کنید و مابقی قضایا؟ حالا اگر زد و این وسط یکی بلایی سرش آمد چه خواهید کرد؟ اتفاق است دیگر. حادثه خبر نمی کند که. واقعا توقع دارید بعد از آن هرچه بگویید دیگران باور کنند؟ یعنی این قدر به جایگاه تزلزل ناپذیرتان بین مردم مطمئنید؟

واقعا نمی دانم چه بگویم. حالم از خودم که هیچ کاری از دستم برنمی آید و این کلمات تکراری که گویی ذره ای در هیچ کس تاثیر نمی گذارد بهم می خورد. فکر می کنم اراده ای وجود دارد تا همین ته مانده رمقی را که در ما باقی است بمیرانند و همین خردک شرری از امید را هم خاموش کنند و آن وقت با خیال راحت هر بلایی که دلشان خواست سر این مردم و این سرزمین بیاورند. نمی دانم چه باید کرد اما به حکمِ:

زان پیش که دست و پا فرو بندد مرگ

آخِر کم از آن که دست و پایی بزنی

دست و پا می زنیم. در حال غرق شدنیم اما دست و پا می زنیم: دستِ غریق یعنی فریاد بی صداییم. جهان پُر است از شگفتی ها و ممکن شدنِ ناممکن ها. شاید این بار هم فریاد بی صدایِ ما به گوش جانِ خضر مبارک پی رسید و ز یمنِ همتش کاری گشود. کسی چه می داند.