پارادوکس جنگ و دیپلماسی؛
عملیات زمینی علیه رفح بهرغم موافقت حماس با آتشبس کلید خورده است. به نظر، نتانیاهو با توپی که حالا در زمین اسرائیل است، بازی میکند و بلاتکلیف است که باز هم مثل سابق آن را به وزرای افراطی کابینه پاس دهد یا به آمریکا که میکوشد بین هویت چندگانه «حامی صهیونیسم»، «میانجی مذاکره» و «ضامن آتشبس» تعادل خود را گم نکند.
گروه سیاست خبرگزاری علم و فناوری آنا- مریم خرمائی: تانکهای اسرائیلی با عبور از گذرگاه رفح، راه خود را به داخل جنوبیترین منطقه غزه در همسایگی نوار مرزی مصر باز میکنند و بازشدن مسیر آنها به داخل این منطقه که بهگونهای خط قرمز ملتهای مسلمان و چهبسا جامعه جهانی در مقابل رفتار لجامگسیخته اسرائیل تلقی میشود به دنبال حملات هوایی گستردهای صورت میگیرد که از شب گذشته علیه غیرنظامیان رفح آغاز شد.
اسرائیل از آغاز عملیات رفح خبر داده یا به عبارت بهتر میگوید «حملات هدفمند» را آغاز کرده است. آمریکا هم بهنوبه خود، گرفتار در نقشهای متضاد «حامی اسرائیل» و «میانجی آتشبس غزه»، با گفتن این جمله که «حمله تازه اسرائیل به رفح عملیات نظامی بزرگی نیست»، میکوشد تا از تبعات منفی بار اضافهای که «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی بر میز مذاکره مصر تحمیل کرده است، بکاهد.
برای همین است که وقتی ارتش رژیم اسرائیل مدعی میشود که گذرگاه مرزی رفح را بهطور کامل به کنترل خود درآورده و اکنون در حال «پاکسازی گسترده» منطقه است، کاخ سفید میگوید که تمرکز خود را بر پیشگیری از شکلگیری یک عملیات بزرگ در این منطقه خواهد گذاشت.
در قاهره اما، میز مذاکره همچنان برقرار است. حماس بعد از اعلام موافقت با طرح پیشنهادی قطر و مصر برای برقراری آتشبس غزه، صبح امروز سهشنبه، بار دیگر هیئت دیپلماتیک خود را راهی پایتخت مصر کرد.
پارادوکس جنگ و دیپلماسی
برای حماس، ایدهآل «خاتمه جنگ» است؛ اما پای میز مذاکره، چانهزنیها روی «توقف با چشمانداز تمدید» متمرکز شده تا از موضع تلآویو مبنی بر اینکه «فقط جنگ را تعلیق میکنم» ابهامزدایی شود
آن طرف میز مذاکرات غیرمستقیم، قرار است هیئتی از اسرائیل بنشیند. پارادوکسی قابلتأمل ازآنچه در میدان جنگ و صحنه دیپلماسی میگذرد.
عملیات زمینی بهاصطلاح محدود در رفح به این بهانه آغاز شده که «آتشبس مورد تأیید حماس مبتنی بر نسخهای تعدیلشده از پیشنهاد مصر است و تعهداتی را متوجه اسرائیل میکند که هرگز موردقبول تلآویو واقع نخواهد شد.»
در دور قبلی مذاکره که شنبه به پایان رسید، هیئت اسرائیلی حضور نداشت چراکه نتانیاهو (بیبی) گفته بود که اعزام تیم مذاکرهکنندهاش مشروط به پیشرفت در گفتگوها است.
اکنون، دفتر نخستوزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرده «باآنکه پیشنهادهای حماس با شرایط اسرائیل فاصله دارد، تلآویو تصمیم به ارسال هیئتی برای بررسی احتمال رسیدن به توافق طبق شرایط قابلقبول برای اسرائیل گرفته است».
این یعنی، بهرغم چنگ و دندان نشان دادن در میدان نبرد هوایی و جنگ زمینی، باب گفتگو همچنان باز است.
اختلاف سر چیست؟
تا قبل از اعلام موافقت مقاومت فلسطین با نسخه پیشنهادی مصر، بهانه نتانیاهو برای لشکرکشی به رفح، این بود که حماس به آتشبس تن نمیدهد. اکنون، با قبول آتشبس از سوی حماس، توپ به زمین اسرائیل افتاده و توجیهات قبلی رژیم خریداری ندارد یا دستکم هزاران اسرائیلیای که شب گذشته خیابانهای تلآویو را مسدود کردند تا بیبی را برای قبول آتشبس تحتفشار بگذارند، خریدار بهانههای او نیستند. آنها جز به رفتن نتانیاهو و بازگشت اسرای صهیونیست راضی نمیشوند.
«آمریکا» علاوه بر حامی اسرائیل و میانجی مذاکره، به یک کلیدواژه مهم در گفتگوهای صلح غزه تبدیل شده است
اینکه چه چیز در نسخه آتشبس تعدیلشده مصر، به مذاق اسرائیل خوش نیامده، دقیقاً مشخص نیست. اما ظاهراً پای بندی در میان است که بهموجب آن، حماس تضمینهایی را میگیرد مبنی بر اینکه شرایط دوباره به قبل از دوره آتشبس بازنمیگردد.
برای حماس، ایدهآل «خاتمه جنگ» است؛ اما پای میز مذاکره، چانهزنیها روی «توقف با چشمانداز تمدید» متمرکز شده تا از موضع تلآویو مبنی بر اینکه «فقط جنگ را تعلیق میکنم» ابهامزدایی شود.
اسم آن کشوری که قرار است تضمین بدهد، آشکارا به میان نمیآید. اما بهاحتمالزیاد، صحبت از آمریکا است. «آمریکا» علاوه بر حامی اسرائیل و میانجی مذاکره، به یک کلیدواژه مهم در گفتگوهای صلح غزه تبدیل شده است آنچنانکه بهدفعات از حماس و حتی ایران بهعنوان اصلیترین هماهنگکننده محور مقاومت شنیدهایم که «اگر آمریکا بخواهد، میتواند» به اسرائیل فشار بیاورد.
چندی پیش، شبکه سعودی «الشرق» گفته بود «توافق آتشبس در غزه پسازآنکه آمریکا ضمانتهای لازم را برای اجرای آن ارائه کرد، قریبالوقوع شده است».
وسواس ذهنی و حقیقت ثابت
اکنون سؤال این است که «آیا، اسرائیل به آنچه آمریکا ضمانت کرده تن میدهد؟»
پاسخ به این سؤال، با توجه به رابطه دیرینه «تلآویو-واشینگتن» میتوانست بهسادگی گفتن «بله» باشد. اما جنگ غزه گرههای کوری را به این رابطه افزوده که دستکم تا الآن با دیپلماسی باز نشده است. وزاری تندروی کابینه، بیبی را تهدید کردهاند که اگر به «خاتمه جنگ» راضی شود، استعفا میدهند. بدون وزرا، کابینه فرومیپاشد، انتخابات زودهنگام برگزار میشود و کسی نخستوزیری دوباره نتانیاهو را نمیخواهد.
اگر او تهاجمی تمامعیار را علیه رفح آغاز کند، باز هم بعد از پایان عملیات باید کنار برود؛ چراکه بعید است حتی یکی از اسرای صهیونیست را زنده ازآنجا خارج کند. اکنون مردی که بههرحال باید صندلی نخستوزیری اسرائیل را خالی کند با یک وسواس ذهنی دستبهگریبان است: «به قیمت کشته شدن اسرای صهیونیست و پذیرفتن انگ جنایتکار جنگی بابت کشتن بیرویه ساکنان رفح، حماس را ریشهکن کند یا نه»؟
اعزام هیئت اسرائیلی برای مذاکره با حماس، یعنی نتانیاهو تا ریشهکن کردن مقاومت فاصله زیادی دارد
با این درگیری ذهنی است که نتانیاهو با توپی که حالا در زمین اسرائیل است، بازی میکند و بلاتکلیف است که باز هم مثل سابق آن را به وزرای افراطی کابینه پاس دهد یا به آمریکا که میکوشد بین هویت چندگانه «حامی صهیونیسم»، «میانجی مذاکره» و «ضامن آتشبس» تعادل خود را گم نکند.
در آنسوی میز مذاکره اما، فارغ از وسواس ذهنی نتانیاهو برای تیشه زدن به ریشه مقاومت فلسطین، حماس یک حقیقت ثابت است و فارغ از واسطههای قطری، مصری و آمریکایی، هیئت اسرائیلی به قاهره میرود تا با هیئت حماس مذاکره کند.
شاید وقت آن رسیده که بیبی هم مانند شرکای آمریکایی، چشم خود را به روی این حقیقت ثابت باز کند و شکست را بپذیرد.
یک نشانه از باز شدن چشم آمریکا به روی حقیقت حماس، تن دادن واشینگتن به مصالحه احتمالی «فتح» و حماس با وساطت روسیه و چین است. تأییدی ضمنی بر وجاهت مطالبه دیرینه حماس برای تبدیلشدن به یک جریان سیاسی مشروع در آینده فلسطین (اینجا منظور مشروعیت بینالمللی است).
آتشبس غزه برای همه طرفها یک فرصت توأم با تهدید است. حماس تجدیدقوا میکند، آمریکا به پروژههای انتخابات ریاستجمهوری و عادیسازی بازمیگردد و اسرائیل موج ضدصهیونیسم جهانی را مهار میکند. اما صحبت از این تهدیدها و فرصتها بماند برای فردای پس از آتشبس احتمالی.