اخبار عمومی

ماجرای طلب حلالیت پیامبر (ص) از مردم

به گزارش پایگاه خبری ،

وی در نماز جمعه تهران داستان را چنین بیان می کند: در چنین روزهایی – در بیست و هشتمین روز از روز – آن نور آسمان ، این مرد بزرگوار و این پدر مهربان از مردم مرد و آنها را ناراحت کرد و غمگین. روزی که پیامبر درگذشت و قبل از آن ، روزهای بیماری روزهای سختی برای مدینه بود. مخصوصاً با این ویژگی هایی که قبل از مرگ پیامبر (ص) اتفاق افتاده بود.

پیامبر به مسجد آمد و بالای منبر نشست و فرمود: هرکس گردن راست مرا برداشت. مردم شروع به گریه کردند و گفتند: “رسول خدا!” آیا ما حق گردن شما را داریم؟!

فرمود: «شرم بر خدا برای تو سخت تر از بی حرمتی است». اگر آن را بر گردن راست خود دارید ، اگر از من می خواهید ، بیایید و آن را بگیرید ، مبادا در روز قیامت سقوط کند. ببینید چقدر اخلاقی! کی اینو میگه؟ مرد شریفی که از خویشاوندی با جبرئیل احساس غرور می کند. اما در عین حال ، او مردم را مسخره نمی کند. جدی ها می گویند که حقوق کسی ناخواسته در جایی ضایع می شود. پیامبر آن را دوبار ، سه بار تکرار کرد.

البته ، داستانهایی وجود دارد که من در تاریخ از آنها اطلاع چندانی ندارم و میزان صحت آنها چقدر است. اما آنچه اغلب ذکر می شود این است که شخصی برخاست و گفت: ای رسول خدا! من آن را درست روی گردن شما دارم با ناقه از پیش من گذشتی ؛ من هم راه رفتم ، تو هم راه رفتی برادرزاده ام به سمت شما آمد و شما با عصا ، بکشید ؛ اما چوب به شکمش خورد و من مدیون تو هستم! پیامبر پیراهن خود را بلند کرد و گفت: «حالا بیا و انتقام بگیر». نگذارید قیامت سقوط کند. مردم با تعجب به او نگاه کردند و گفتند: “آیا این مرد واقعاً انتقام می خواهد؟” آیا او آن را دوست دارد؟ آنها دیدند که پیامبر شخصی را فرستاده است تا همان چوب را از خانه بیاورد. بعد گفت: بیا مرا بگیر و با همان چوب به شکمم بزن. مرد جلو رفت. مردم ، همه شوکه ، شوکه و خجالت زده بودند که این مرد نمی خواهد این کار را انجام دهد. اما یک بار دیدند پیامبر به پای او می افتد و شکم پیامبر را می بوسند. فرمود: یا رسول الله! با لمس بدنت از آتش جهنم نجات خواهم یافت! (امالی شیخ صدوق ، 506)

آقا! به خاندان محمد و محمد ، با عزت و جلال ، بهترین سلام و احترام خود را امروز برای همیشه به روح پاک پیامبر عزیز ما ارسال کنید. آقا! از اسلام و مسلمانان و بشریت به او خیر بدهید. ما را امت او قرار بده ؛ ما را در راه راست او گام بردار. جامعه ما را شبیه جامعه او کنید ؛ تمام تلاش خود را برای پیروی از او انجام دهید.