به همین صراحتی که خدمتتان عرض می کنم. قاسمی و نظائر او هم از این صریح تر در تلویزیون ظاهر می شوند و می گویند اقتصاد مملکت دست یهودی ها و نفوذی هاست و مشکل اصلی مملکت این است که آقای رئیسی به اندازه کافی انقلابی نیست.
اگر این اظهار نظر فقط در حد یکی دو نفر بود می توانستیم آن را به حساب یک اظهار نظر شخصی بگذاریم و راحت از کنار این حرف ها بگذریم اما این طور که باد می آید و شاخه می جنبد ماجرا جدی تر از این حرف هاست و این دوستان سوداهایی در سر دارند. ظاهر ماجرا این است که دوستان طبق معمول حاضر نیستند پای حرفشان بایستند. البته توقعی هم از آن ها نیست. گرچه خیلی قرص و محکم یکی از آن ها می گفت اگر فائزه هاشمی پایش به زندان باز شود من ریشم را می تراشم و آن دیگری می گفت اگر تا خرداد ۱۴۰۲ گشایشی در اقتصاد کشور ایجاد نشود من دیگر حرفی نمی زنم اما دیدیم که هم آن برادر ارزشی ریشش را بلند تر کرد و هم آن یکی برادر ارزشی،بیشتر از قبل حرف زد. بنابر این از این دوستان توقعی نمی رود که به عهدشان وفا کنند. آن ها مجبورند برای توجیه رفتار و گفتارشان مقصری برای این وضعیت بیابند. حالا که همه قدرت دست خودشان است چه توجیهی؟ بگویند تقصیر اصلاح طلبان است؟ کو؟ کجا؟ اصلاح طلبان که چه عرض کنم در مملکتی که حتی علی لاریجانی تحمل نمی شود این حرف ها خنده دار است. بگویند مجلس نمی گذارد؟ صدا و سیما نمی گذارد؟ روزنامه هایی که تیراژشان زیر پنج هزار تاست نمی گذارند؟ چه بگویند؟
وقتی همه ارکان حاکمیت دست یک جناح است و تلویزیون مملکت حتی سروش صحت را هم از دایره خودی ها بیرون می گذارد سخن گفتن از این که مجلس و دولت انقلابی نیستند چه معنایی دارد؟ جز صندوق رای چه راه دیگری برای به ثمر نشستن افکار این دوستان وجود دارد؟ انتخابات آن هم انتخاباتی که درباره آن چند و چون بسیاری وجود دارد سبب به قدرت رسیدن این حضرات شده. وقتی می گوییم این ها هم مطلوب و مورد نظر ما نیستند یعنی به چه ساز و کار دیگری برای تحقق افکار انقلابی خود قائلیم؟ براندازی؟ کودتا؟ این که می گوییم هنوز اقتصاد ما، دست ضد انقلاب است یعنی چه؟ یعنی فقط شما می دانید و مابقی نمی دانند؟ اگر این طور است چرا زمین و زمان را به هم دوختید تا این بندگان خدا که چنین بدیهیاتی را نمی فهمند بر سر کار آیند؟ بی تعارف این ماجرا دو صورت بیشتر ندارد. بر فرض صحت ادعای شما مبنی بر ضدانقلاب بودن کارگزاران اقتصادی در حاکمیت، یا مجلس و دولت و دیگر نهادهای انقلابی نمی فهمند این ها ضدانقلابند و یا می فهمند و دارند با این ها مماشات می کنند. اگر نمی فهمند پس چرا اصرار داشتید این ها سر کار بیایند. اگر می فهمند و مماشات می کنند پس فرقشان با آن حاکمان به قول شما غربگرا و سازشکار در چیست؟ جز آن که حداقل در زمان آن غربگراها آش این قدرها هم شور نبود؟ و دست کم مردم تکلیفشان با حاکمیت روشن تر بود؟
و اصلا گیرم که شما درست می گویید. چه باید کرد؟ اگر با انتخابات آن هم به شیوه دلخواه شما مشکل حل نشده، پس آخرین راه چاره چیست؟ اگر با گفتن و افشاگری هم باز مشکل حل نمی شود چه باید کرد؟ بی تعارف: شما دانسته و یا نادانسته دارید به افکار عمومی القا می کنید که نه انتخابات فایده ای دارد، نه یکدست شدن حاکمیت. اگر فردا روزی جوانی ساده دل تحت تاثیر حرف های شما برداشت و گلوله ای خالی کرد توی سر فلان کسی که شما او را متهم به اخلال در اقتصاد انقلابی می دانید هیچ کس مقصر نیست جز شما. اگر فردا روزی جمعی جوان ساده لوح حرف های شما را جدی گرفتند و خواستند در این مملکت ترور و مبارزه مسلحانه راه بیندازند فقط و فقط باید گریبان شما را گرفت. شما دارید به آن ها می گویید هیچ راهی برای اصلاح این وضع وجود ندارد. هیچ امیدی به فردایی بهتر وجود ندارد. انتخابات مشکل شما را حل نخواهد کرد. انقلابی تر از رئیسی و قالیباف که وجود ندارد. و قدرتمند تر از آن ها. وقتی آن ها نتوانند مشکلات شما را حل کنند پس هیچ کس دیگر هم نمی تواند. به قول آن شورشیان بدفرجام: تنها راه رهایی جنگ مسلحانه. این چیزی است که شما دارید پیشنهاد می دهید. آن هم در پوشش دلسوزان محرومان و مستضعفان. آن هم در پوشش دفاع از ارزش های اسلامی و انقلابی. آن هم به بهانه دفاع از پابرهنگان. باقی مانده آن ها که در پس این شعارها پنهان می شدند امروز در لیبرتی آینه عبرت شده اند. کمی در کار و بار آن ها تامل بفرمایید بد نیست. هم برای خودتان و هم برای آینده این سرزمین.
۵۷۵۷