ایران و انقلاب بعد از امام چه سرنوشتی خواهد داشت؟ این دغدغهای بود که بارها در روزهای حیات امام دغدغه انقلابیون بود. سیدعلی خامنهای نیز یکی از چهرههای کلیدی انقلاب بود که نگران انقلاب پساامام بود اما تا آخرین لحظه در برابر این انتخاب مقاومت کرد. مرور آنچه بر انتخاب رهبری رفته؛ خواندنی است:
ایسناپلاس: جایگاه امام خمینی در پیروزی و هدایت انقلاب جایگاهی دست نیافتنی و غیرقابل تکرار تلقی میشد و بسیاری از دوست داران انقلاب اسلامی نگران بودند که این انقلاب در روزگاری که امام نباشد چطور می تواند ادامه حیات خود ادامه دهد و در مسیر امام حرکت کند. این نگرانی در بین بزرگان انقلاب و خبرگان نیز به چشم میخورد. آنهایی که از سالها پیش از انقلاب در میدان مبارزه بودند و از اولین روزهای انقلاب شانه به زیر بار داده بودند؛ بیش از دیگران نگران روزهای پساامام بودند. سیدعلی خامنهای نیز یکی از همین چهرههاست که از سالها پیش از رحلت امام نگران آن روز است.
نگرانی از هرج و مرج در روزهای پساامام
سیدعلی خامنهای آذرماه سال ۱۳۶۱ از سوی مردم تهران به عنوان نماینده مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد. مجلسی که به تعبیری نمونه تکامل یافتهای از مجلس خبرگان قانون اساسی بود و اولین دوره آن در سال ۱۳۶۲ گشایش یافت و دوره آن ۸ ساله بود. پس از آغاز به کار مجلس خبرگان رهبری و انجام مقدّمات مربوط به فعّالیّت مجلس نظیر تدوین آییننامهها، مهمترین مبحثی که پیش روی اعضا قرار داشت، ماجرای انتخاب رهبری بود. از سوی دیگر برخی جریانات خارج از مجلس خبرگان معتقد بودند «نیازی به تشکیل مجلس خبرگان برای شناسایی رهبری نیست. دفتر تحکیم وحدت در سال ۱۳۶۳ افتاد و اعلام شد این تشکّل اجازه نخواهد داد که انتخاب آیتالله منتظری توسّط خبرگان انجام شود، این خطر را بسیار جدّی کرده بود.
آیتالله خامنهای نگرانی خود را اینطور روایت میکنند: «من احساس کردم که جمعی در صددند مسئلهی رهبری بعد از امام را با غوغاسالاری تمام کنند. ممکن هم بود آن شخص به نظر آنها همان آقای منتظری باشد امّا دوست میداشتند که این کار تحت ضابطه نیاید [بلکه] با هیاهو و هایوهوی یک نفر را بگذارند، بعد هم با تبلیغات، قضیّه را تمام کنند. من خوفم این بود. [بنابراین] میخواستم این قضیه به شکل قانونی و منضبط تحقّق پیدا کند تا اینکه جایی برای غوغاسالاری نباشد.»
این دغدغه از هرج و مرج و آشفتگی روزهای پساامام تا جایی پیش رفت که ایشان طرحی را نوشتند تا در یک روند قانونی خبرگان قانون اساسی بتواند به وظیفه خود عمل کند. ، در روز بیستوچهارم تیرماه ۱۳۶۴، در جلسهی چهارم سوّمین اجلاسیّهی خبرگان، طرحی توسّط آیتالله خامنهای دربارهی شناسایی رهبر آینده تنظیم و با امضای چهل نفر از اعضا تقدیم هیئت رئیسه شد. این طرح بدین شرح بود:
جهت پیشبینی از حوادث ناگوار، آمادگی کامل برای روز نیاز، و به دلیل وضعیّت آرام فعلی در محضر حیات مبارک ولیّامر حضرت امام امّت(مدّظلّهالعالی) مادّهی زیر پیشنهاد میشود:«خبرگان موظّفند در اسرع وقت در زمان حیات امام امّت در مورد شناسایی رهبر آینده بین فقهای حائز شرایط اصل ۵ و ۱۰۹ قانون اساسی برای مرجعیّت و رهبری بررسی و حدّاکثر در اجلاس آینده بهصورت الأولی فالأولی به تفاهم رسیده و تصویب کنند.تبصره: در صورت تصویب مجلس خبرگان مصوّبات را به نظر مبارک حضرت امام(مدّظلّه) برسانند.»
در قانون اساسی پیش از سال بازنگری سال ۶۸ نحوهی عمل خبرگان به وظایف مصرّح در قانون اساسی بویژه اصلیترین وظیفه یعنی انتخاب رهبری بود. برای این منظور کمیسیونی با عنوان «کمیسیون اصل ۱۰۷ قانون اساسی» تشکیل داده و مقرّر کردند وظیفهی آن، تحقیق و بررسی دربارهی «همهی موارد مربوط به شرایط و صفات رهبر» و نیز دربارهی «همهی افراد در مظانّ رهبری» باشد. دو روز پس از مصوّبهی لزوم شناسایی رهبر آینده که با پیشنهاد آیت اللهخامنهای مطرح شده بود؛ ۵۲ نفر از اعضا طرح جدیدی برای «تعیین مصداق رهبری» تقدیم هیئت رئیسه کردند که در آن، از آیتالله منتظری نام برده شده بود.
چندماه بعد هیئت رئیسهی خبرگان رهبری روزهای هجده و نوزده آبانماه ۱۳۶۴ را زمان برگزاری یک جلسهی فوقالعاده برای تصمیمگیری دربارهی رهبری آینده اعلام و اعضا را دعوت کرد. جلسهای که یک مصوبه مهم اما غیر علنی داشت. آیت الله منتظری به عنوان رهبر آینده مشخص شده بود.
آن زمان نیز برخی در خصوص مرجعیت ایشان و شروط قانون اساسی در خصوص شرط مرجعیت تردیدهایی را مطرح کردند. نهایتاً با حذف کلمهی «مرجع»، و با قیام ۵۳ نفر از ۷۳ عضو حاضر در مجلس، یعنی ۷۲ درصد آراء مأخوذه، به تصویب رسید: «حضرت آیتالله منتظری دامتبرکاته در حال حاضر مصداق منحصربهفرد قسمت اوّل از اصل ۱۰۷ قانون اساسی است و مورد پذیرش اکثریّت قاطع مردم برای رهبری آینده میباشد. و مجلس خبرگان این انتخاب را صائب میداند.»
همان سال و در روزهای منتهی به انتخاب آیت الله منتظری به عنوان قائم مقام رهبری، آیت الله محمدی گیلانی با امام دیداری داشته و نظر امام را در خصوص این انتخاب جویا می شود که امام نظر مساعدی نسبت به این انتخاب نداشته است. شخص امام در نامه مورخ ششم فروردین ۶۸ به آقای منتظری این مخالفت را علنی کرد: والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم؛ ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبّر نبودید، ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیّه بودید و اگر اینگونه کارهایتان را ادامه دهید، مسلّماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم.
مصوّبهی انتخاب آیتالله منتظری به رهبری آینده، یک تصمیم داخلی و غیر رسمی مجلس خبرگان بود و همان سال ۶۴ نیز بنا نبود آن را علنی کنند. اعضای خبرگان تأکید داشتند تصمیم نهایی دربارهی رهبری ایشان در روز واقعه، نیازمند یک جلسهی رسمی و البتّه منوط به بقای وی بر صفات و شرایط رهبری است. پیرو تصریح امام خمینی(قدّسسرّه) بر فقدان صلاحیّت و مشروعیّت رهبری در آیتالله منتظری و اعلام استعفای ایشان، اینک مجلس خبرگان باید دربارهی مصوّبهی آبانماه ۱۳۶۴ خود تصمیمگیری میکرد. آقای اکبر هاشمی رفسنجانی نایبرئیس در جلسه فوق العاده خبرگان استعفای آیت الله منتظری را به رأی گذاشت: «آقایانی که با پذیرش استعفای آیتالله منتظری موافق هستند قیام بفرمایند.». تمامی اعضا بهجز دو نفر قیام کردند. بنابراین، استعفای وی با رأی اکثریّت قریب به اتّفاق اعضا پذیرفته شد.
گزینه امام
در مهرماه سال ۱۳۶۷، یعنی نزدیک به شش ماه پیش از برکناری آیتالله منتظری، جلسهای در محضر امام(قدّسسرّه) با حضور سران قوا، نخستوزیر وقت و مرحوم حاج احمد آقا خمینی برگزار شد.
آقای هاشمی رفسنجانی -رئیس وقت مجلس شورای اسلامی- در اجلاسیّهی رسمی چهارده خرداد ۱۳۶۸ خبرگان، با شاهد گرفتن آقای موسوی اردبیلی -رئیس وقت شورایعالی قضایی- جلسه را اینگونه روایت میکند: «ما یک جلسه با رؤسای قوا و نخستوزیر و احمد آقا خدمت امام بودیم. همان موقعی که مسئلهی آقای منتظری داغ شده بود و ما با امام مباحثه داشتیم. ما یکی از احتجاجاتمان با امام این بود که شما اگر آقای منتظری را کنار بگذارید، ما در رهبری دچار مشکل میشویم….امام هم شورایی را خیلی تمایل نداشتند هیچوقت. فرد هم ما میگفتیم ما فردی را نداریم الان که مطرح بکنیم در جامعه. چون ما فرضمان بر مرجعیّت بود و با همان مسائل بود. امام فرمودند چرا ندارید؟ آقای خامنهای.»
حضرت آیتالله خامنهای دربارهی این جلسه میگویند: «معلوم بود که امام جدّاً بنا دارند که آقای منتظری را از رهبری آینده کنار بگذارند. چهجوری کنار گذاشتن را شاید حدس نمیزدیم. ممکن بود ایشان خطاب به خود آقای منتظری بگویند استعفا بده، امّا این شکلی را که پیش آمد ما نمیدانستیم. ناراحتی ما از این بود که خلأ بهوجود میآید و همین را هم در یکی از جلسات گفتیم و ایشان جوابی دادند.
اما این اولین و آخرین باری نبود که امام گزینه مطلوب خود را برای سکانداری انقلاب مطرح میکرد. آیت الله خامنهای جلسه دیگری را در این خصوص نقل میکنند. در یک جلسه باز ایشان [عدم صلاحیّت آیتالله منتظری برای رهبری آینده] را مطرح کردند. من به ایشان گفتم: «آقا! ما در این مجموعهی دوستان کس دیگری غیر از ایشان نداریم.»؛ ایشان گفتند: «نه، اینجور نیست! شما رهبر بشوید.»؛ همینجور؛ «شما رهبر بشوید.»؛ من اصلاً این حرف را جدّی نگرفتم؛ واقعاً جدّی نگرفتم، هیچ؛ سکوت کردم. جلسه هم سکوت شد، چند لحظهای گذشت. من روبروی امام نشسته بودم، حاج احمد آقا اینطرف من نشسته بود. ایشان [خطاب به من] گفت: «بله، چطور شما میگویید کسی نیست؟ شما هستید، آقای موسوی اردبیلی هست.»؛ دوباره امام گفت: «نخیر، ایشان رهبر بشوند.»؛ شاید هم اسم آوردند و مشخّص کردند آقای خامنهای. در جلسه حالت خاصّی هم تاحدودی پیش آمد، ولی من این را که ممکن است این در ذهن امام باشد واقعاً جدّی نگرفتم. [با خود] گفتم حالا بهعنوان مثال گفتند شما رهبر باشید. اصلاً یادم نماند. بعد از چند روز بنا بود همهی رفقا در دفتر من جمع بشوند. آقای هاشمی چند دقیقهای زودتر آمده بود. به من گفت: «فلانی! نظر شما راجع به آن مطلبی که امام گفتند چیست؟»؛ من اصلاً یادم نیامد که ایشان چه میگوید. گفتم: «کدام مطلب؟»؛ گفت: «اینکه گفتند شما رهبر باشید.»؛ گفتم: «هیچّی!»؛ گفت: «نه، امام بی فکر قبلی این حرف را نمیزند. این حرف همینطوری از دهان امام نپرید. این را با فکر قبلی میگوید.»؛ گفتم: «من نمیدانم. من نمیدانم.»؛ چند ماه بعد در اتاق آقای هاشمی جلسهای با ایشان داشتیم. باز همین صحبت پیش آمد. گفتم: «آقای هاشمی! بدان اگر چنین چیزی برای من پیش بیاید قطعاً و یقیناً آن را قبول نخواهم کرد. این را مطمئن باشید.»
امام(قدّسسرّه) پس از این ماجرا نیز بارها و بارها خطاب به نزدیکان خود، از آیتالله خامنهای برای رهبری آیندهی نظام نام بردند. خانم زهرا مصطفوی دختر حضرت امام(قدّسسرّه) دراینباره نقل میکنند: «من مدّتها قبل از برکناری قائممقام رهبری شخصاً از محضر امام دربارهی رهبری پرسیدم و ایشان از آیتالله خامنهای نام بردند. پرسیدم که آیا شرط مرجعیّت و اعلمیّت در رهبری لازم نیست و ایشان نفی کردند و از مراتب علمی ایشان پرسیدم و صریحاً فرمودند که ایشان اجتهادی که برای ولیّفقیه لازم است را دارد.»
اینک انقلاب بدون امام
ایران در بهت و حیرت درگذشت امام است و حالا خبرگان رهبری باید به سختترین وظیفه خود عمل کند. مجلس خبرگان جلسهٔ فوقالعادهای در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ تشکیل داد. ازآنجاییکه پس از رحلت حضرت امام(قدّسسرّه)، مصداقی برای قسمت نخست اصل ۱۰۷ که اکثریّت قاطع مردم او را به رهبری و مرجعیّت شناخته باشند، وجود نداشت، خبرگان باید به شیوهی دوّم عمل کرده و فرد رهبر یا شورای رهبری را تعیین میکردند. امّا پیش از ورود به مصداق، بحث مبسوطی پیرامون شرط مرجعیّت صورت گرفت.
چالش بعدی شورایی شدن رهبری بود. بحث های مفصلی در خصوص شورایی شدن رهبری در پیش گرفت. آیات خامنهای، هاشمی، مشکینی، موسوی اردبیلی و حاج احمد آقا خمینی از گزینه هایی بودند که به عنوان اعضای شورای احتمالی رهبری یاد می شد اما به نظر می رسد استدلال مخالفین شورایی و نامه امام مبنی بر بازنگری شورای رهبری در قانون اساسی جلسه را به سمت مخالفت با این طرح کشاند. آقای هاشمی از اعضا استمزاج کرد که برای فردی رأی گرفته شود یا برای شورایی؟ آقای خلخالی در پاسخ گفت برای فردی. سپس نایبرئیس مجلس از اعضا خواست «آقایانی که با فردی بودن رهبر در این مقطع، همین مقطع تا رفراندوم موافق هستند، قیام بفرمایند.».
چهار عضو از پنج عضو هیئت رئیسه (آقایان مشکینی، هاشمی، امینی و طاهری خرّمآبادی) و نیز آیتالله خامنهای قیام نکردند؛ یعنی با رهبری فردی مخالفت کردند. با این وجود، اکثریّت خبرگان با قیام خود به رهبری فردی رأی دادند.
اصلیترین مخالف!
حالا نوبت طرح گزینه رهبری است. نام آیت الله خامنهای مطرح می شود و حاضرین یکی پس از دیگری نقل قول های امام در خصوص ایشان را نقل می کنند و برای تصدیق نقل خود از یکدیگر شاهد می اورند. اما چهره آیت الله خامنهای برافروخته است. او که سالها نگران روزهای بعد از امام بود و برای تعیین تکلیف رهبری تلاش های زیادی کرده بود خودش را برای این جایگاه مناسب نمیدید و به مخالفت برخاست: «بسم الله الرّحمن الرّحیم. اوّلاً واقعاً باید خون گریست بر جامعهی اسلامی که حتّی احتمال کسی مثل بنده در آن مطرح بشود… من نمیخواهم دربارهی این صحبت کنم. مسئله اشکال فنّی دارد؛ اشکال اساسی دارد. من قبلاً خدمت آقای هاشمی هم گفتم. در یکی دو هفته قبل از این، که همین قضیّه مطرح بوده، ایشان فرمودند. من جدّاً به ایشان گفتم من قاطعاً چنین چیزی را قبول نخواهم کرد. حالا غیر از اینکه خود من حقیقتاً لایق این مقام نیستم و این را بنده میدانم.»
اعلام مخالفت کافی نیست. حالا او پشت تریبون از اشکالات شکلی و محتوایی این انتخاب صحبت می کند و حاضرین یکی از پس دیگری اشکالات او را پاسخ می دهند. نهایتاً رهبری آیتالله خامنهای به رأی گذاشته شد و آقای هاشمی رفسنجانی بهعنوان نایبرئیس مجلس با تأکید بر اینکه این انتخاب تا زمان رفراندوم بازنگری قانون اساسی است، از اعضا خواست «آقایانی که با رهبری جناب آقای خامنهای… تا رفراندوم البتّه، این موقّت است، دایمی نیست، تا آن موقع… موافق هستند، قیام بفرمایند.». ۷۴ نفر از اعضا در جلسه حاضر بودند و برای تعیین رهبر به دوسوّم آراء نیاز بود. آراء شمارش شد. یکی از اعضای هیئت رئیسه گفت اگر ۵۰ نفر قیام کرده باشند، رأی آورده است. با شمارش آراء مشخّص شد ۶۰ نفر یعنی ۸۱ درصد حاضرین، برای رهبری آیتالله خامنهای قیام کردهاند.
انتخاب مجدد با قانون اساسی جدید
نهایتاً آنچه عملاً مورد توافق اعضا قرار گرفت و به مباحث خبرگان جهت داد، تعیین رهبر قانونی بر اساس قانون اساسی جاری تا زمان برگزاری رفراندوم، و سپس بررسی انطباق شرایط رهبری در قانون اساسی جدید بر انتخاب چهارده خرداد ۱۳۶۸ بود. امّا اگر خبرگان بنا داشتند رهبر را بر اساس قانون اساسی مصوّب ۱۳۵۸ تعیین کنند، با یک مسئلهی جدّی مواجه بودند و آن، ابهام دربارهی شرط مرجعیّت برای رهبری بود.
جلسهی خبرگان صبح پانزده مرداد ۶۸ برگزار شد. با ورود اجلاسیّه به دستور اصلی، آقای هاشمی رفسنجانی نایبرئیس مجلس دربارهی دلیل فراخوان اعضا و تشکیل اجلاسیّه توضیحاتی ارائه کرد. او گفت چون در جلسهی قبلی، رهبری بر اساس قانون اساسی قدیم انتخاب شده و در قانون اساسی جدید، شرایط، صفات و وظایف رهبر تغییر کرده، لازم است که برای انطباق شرایط جدید با منتخب رهبری بحث
اعضا سپس وارد بحثی کوتاه پیرامون متنی شدند که بهعنوان طرح پیشنهادی برای دستور اجلاس تنظیم شده بود و پس از حک و اصلاح عبارات، متن نهایی بدین شکل تنظیم شد: «مجلس خبرگان در اجلاسیّهی فوقالعادهی ۶۸/۵/۱۵ با توجّه به اصول جدید قانون اساسی، شرایط و صفات لازم در رهبری را منطبق بر حضرت آیتالله آقای حاج سیّدعلی حسینی خامنهای دانست و بر این اساس رهبری معظّمٌلّه را که در اجلاس مورّخ ۶۸/۳/۱۴ به تصویب خبرگان رسیده بود مورد تأیید و تأکید قرار داد.»
سپس نوبت رأیگیری دربارهی انطباق شرایط جدید رهبری در قانون اساسی بر آیتالله خامنهای رسید. از ۶۴ نفر حاضر در جلسهی خبرگان، ۶۰ نفر با قیام خود مجدّداً به رهبری آیتالله خامنهای رأی دادند. دلیل عدم قیام همه یا بعضی از این افراد، مخالفت با رأیگیری مجدّد بود، زیرا باتوجّهبه انتخاب سابق، نیازی به این کار نمیدیدند.
انتهای پیام