به گفته خبر فوری ، قبل از انقلاب ، خلبان عبدالله آذربارزین فرمانده پایگاه هوایی دزفول ، معاون عملیات و معاون نیروی هوایی شد. بعد از آذربرزین انقلاب اندکی پس از انتصاب به عنوان فرمانده نیروی هوایی ، وی به توصیه بازرگان موقتاً زندانی و آزاد شد. او اکنون در بورلی هیلز ، کالیفرنیا زندگی می کند.
“مدتی قبل از انقلاب ، آنها مقاله ای را به قرارداد اضافه كردند ، اگر یكی از طرفین قرارداد را لغو كند ، ایران بله ، مبلغ پیش پرداخت پرداخت شده قبل از تحویل از بین می رود و در این صورت دولت ایالات متحده طبق قرارداد ، باید همان مبلغی باشد که ما پیش پرداخت کردیم پول ما را رها کن و به ما برگردان.
ما این قرارداد را نوشتیم و همه گفتند که این عادلانه است ، دو طرفه است. اما آنها نمی دانستند که در کشور ما افرادی داریم که کارهایی می کنند که دیگران نمی فهمند.
چهارمین روز نخست وزیری بازرگان بود و او از من دعوت کرد که به عنوان فرمانده نیروی هوایی ، مشاور دفاعی نخست وزیر و امنیت ملی در حقیقت. صبح هنگام رفتن به مطب دیدم که دکتر یزدی از طریق رادیو اعلام کرده است که دولت ایران همه قراردادها را امضا کرده است. دولت ایالات متحده تمام شده بود. دیگران که آن را می شنوند چیزی نمی گویند و می گویند برکت الله! آنها نمی دانند چه اتفاقی افتاده است ، نخست وزیر نمی داند چه اتفاقی افتاده است ، هیچ کس نمی دانست.
آیا به تاجر گفتم که تلفن را برداشته و خبر را شنیدی؟ چی گفت؟ من هم اکنون گفتم که یزدی اعلام کرده است که دولت ایران یک طرفه قرارداد خود را با ایالات متحده فسخ کرده است. گفتم این فقط در مورد نیروی هوایی است که حدود ده میلیارد است دلار آسیب خواهد دید اکنون من در مورد ارتش و بقیه نمی دانم. گفت: بیا اینجا.
من نزد او رفتم ، نشستم ، و یک کاغذ گذاشتم و توضیح دادم که اگر قرارداد به طور یک جانبه تمام شود ، تمام پول داده شده به آمریکایی ها برمی گردد. یزدی زنگ زد و گفت پروردگارا این چه بود؟ من سلامتی نخست وزیر هستم ، آیا باید این گفته را بدانم یا نه؟ خلاصه ، من نمی دانم چه اتفاقی بین آنها افتاده است ، آنها تلفن را گذاشتند.
بازرگان نزد خمینی (امام) رفت و به من گفت تا وقتی که برگردم اینجا بمان. او رفت و ماجرا را برای (امام) خمینی تعریف کرد. (امام) خمینی نیز گفته است که باید حرف خود را دوباره بگوید. او نمی دانست چه اتفاقی افتاده است. آمد به دفتر من زنگ زد و گفت آذربرزین باید مأموری را که از این قرارداد مطلع بوده به یزدی بفرستد.
یاقوت کبود فعلی واشنگتن او یکی از مقامات عالی ما بود که مسئول بسیاری از پروژه ها بود. به او گفتم با دکتر یزدی برو آنجا. مذاکره کنید ، شما نیز درگیر هستید. من مشکل را به او گفتم. او به آنجا رفت و 24 ساعت بعد با من تماس گرفت. او گفت: این یزدی وارد اتاق می شود ، او مرا بیرون می کشد ، من با او به اتاق نمی روم ، بنابراین نمی توانم کاری انجام دهم!
به فروشنده گفتم و برگشتم. “یزدی به آنجا رفت ، دیگر نتوانست حرف خود را بگیرد و با شجاعت پول خود را هدر داد.”
منبع: خبر فوری